Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
land restoration
بازسازی زمین
Other Matches
remake
بازسازی
mending
بازسازی
regeneration
بازسازی
recycles
بازسازی
recycling
بازسازی
reconstruction
بازسازی
remakes
بازسازی
recycle
بازسازی
reconstructions
بازسازی
restructuring
بازسازی
reproduction method
روش بازسازی
perceptual restructuring
بازسازی ادراکی
cost of reproduction
هزینه بازسازی
relaying
بازسازی سنگفرش
reconstruction method
روش بازسازی
unreconstructed
بازسازی نشده
static refresh
بازسازی ایستا
resurfacing
شن بخورد راه دادن بازسازی رویه
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
reshaping
تجدید نیمرخ بازسازی نیمرخ
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
earth
زمین
grazes
زمین
ground line
خط زمین
grazed
زمین
graze
زمین
terrain
زمین
ground surface
کف زمین
floors
کف زمین
soiling
زمین
floored
کف زمین
soil
زمین
floor
کف زمین
cinder tracks
زمین دو
soils
زمین
land n
زمین
globe
زمین
earths
زمین
grass roots
کف زمین
norland
زمین
lackland
بی زمین
cinder track
زمین دو
this earthly round
زمین
domain
زمین
ground
زمین
earthing
زمین
extra terrestrial
زمین
ground
: زمین
fields
زمین
floor
کف زمین
domains
زمین
land
زمین
ground
کف زمین
globes
زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
acre
زمین
field
زمین
aerospace
جو زمین
acres
زمین
fielded
زمین
real estate
زمین
geodetically
زمین
rooter
زمین کن
tellus
زمین
nutation
اهتزاز زمین
panhandles
زمین باریکه
oblique compartment
زمین مورب
panhandling
زمین باریکه
paralysis
زمین گیری
routes
به زمین نشاندن
rolling country
زمین پوشیده
floor
محدوده زمین
sandy soil
زمین ماسهای
territories
زمین ملک
saturated ground
زمین سیراب
territory
زمین ملک
floored
محدوده زمین
rootle
زمین راباپوزکندن
route
به زمین نشاندن
floors
محدوده زمین
panhandled
زمین باریکه
gored
زمین سه گوش
gore
زمین سه گوش
measuring rod
گز زمین پیمایی
measurement ofland
زمین پیمایی
end
زمین حریف
ended
زمین حریف
high land
زمین کوهستانی
ends
زمین حریف
marsh land
زمین ماندابی
geology
زمین شناسی
marchland
زمین مرزی
terrain
زمین عملیات
gores
زمین سه گوش
panhandle
زمین باریکه
savanna
زمین هموار
science of geology
زمین شناسی
crust
پوسته زمین
salle d'armes
زمین شمشیربازی
crusts
پوسته زمین
scrub land
زمین بایر
plants
در زمین قراردادن
plant
در زمین قراردادن
natural ground
زمین طبیعی
mool
زمین خشک
mixed graze
توام زمین
goring
زمین سه گوش
mid court
وسط زمین
neutral earth
زمین خنثی
permeable ground
زمین تراوا
basement
زیر زمین
basements
زیر زمین
upland
زمین بلند
upland
زمین کوهستانی
uplands
زمین بلند
sideline
خط کنار زمین
uplands
زمین کوهستانی
parterre
در طول زمین
parcelling
تفکیک زمین
paralytic disability
زمین گیری
sidelined
خط کنار زمین
sidelines
خط کنار زمین
sidelining
خط کنار زمین
permeable ground
تراوا زمین
pervious ground
تراوا زمین
physical characteristics
خصوصیات زمین
landward
بسوی زمین
terrain
عوارض زمین
terrestrial
زمین خاکی
terrain
زمین ناحیه
terrain
نوع زمین
planned chart
کروکی زمین
plat
تکه زمین
playing area
محدوده زمین
playing court
زمین بازی
grounding
ایجاد زمین
grounding
زمین کردن
original ground
زمین بکر
protective earthing
زمین محافظ
public d.
زمین خالصه
public domain
زمین خالصه
punner
زمین سفت کن
punner
زمین کوب
rammer
زمین کوب
rear court
انتهای زمین
bogs
زمین باطلاقی
shells
قشر زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com