English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
English Persian
redirect بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirected بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirecting بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirects بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
Other Matches
cross examination به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
cross examination بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
arraign احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
provcation در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
intuitions شهود
intuition شهود
mysticism شهود
intuitionism شهود گرایی
intuitionalism شهود گرایی
just witnesses شهود عادل
trustable witnesses شهود عادل
witness box جایگاه شهود گواه جای
subornation جرم تهیه شهود کاذب
impeaching هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeached هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeach هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaches هدی به علت شهود معارض تردید کردن
interrogation بازپرسی
cross examination بازپرسی
examination بازپرسی
courts of inquiry بازپرسی
examinations بازپرسی
cross-examination بازپرسی
cross-examinations بازپرسی
court of inquiry بازپرسی
interrogations بازپرسی
interrogations استنطاق بازپرسی
interrogation بازپرسی بازجویی
interrogations بازپرسی بازجویی
examine بازپرسی کردن
interrogation استنطاق بازپرسی
examining بازپرسی کردن
examines بازپرسی کردن
re examination بازپرسی مجدد
re-examination بازپرسی مجدد
interrogating بازپرسی کردن
fishing expedition بازپرسی قانونی
interrogates بازپرسی کردن
interrogated بازپرسی کردن
interrogate بازپرسی کردن
examined بازپرسی کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
heckle سخت بازپرسی کردن از
re-examined دوباره بازپرسی کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
heckled سخت بازپرسی کردن از
heckles سخت بازپرسی کردن از
heckling سخت بازپرسی کردن از
re-examines دوباره بازپرسی کردن
unquestioned مورد بازپرسی قرار نگرفته
arretted متهم
prisoner at the bar متهم
taxed with متهم به
culprit متهم
accused متهم
culprits متهم
debriefing پسش اطلاعات کسب شده بوسیله کشتی یا هواپیما توجیه و بازپرسی از خلبانان بعد از شناسایی
incriminatory متهم کننده
be charge with متهم شدن به
inculpate متهم کردن
bewary متهم کردن
criminator متهم کننده
accusers متهم کننده
accuser متهم کننده
charged متهم شده
indicting متهم کردن
inculpable متهم شدنی
delate متهم کردن
indict متهم کردن
indicted متهم کردن
indicts متهم کردن
charge متهم ساختن
primary accused متهم اصلی
taxes متهم کردن
taxed متهم کردن
tax متهم کردن
charges متهم کردن
charges متهم ساختن
charge متهم کردن
to give one the lie متهم کردن
denounces متهم کردن
accuse متهم کردن
denouncing متهم کردن
accuses متهم کردن
plea of accused مدافعات متهم
denounced متهم کردن
denounce متهم کردن
impeaching متهم کردن
impeaches متهم کردن
impeached متهم کردن
impeach متهم کردن
plea of accused دفاع متهم
criminiate متهم بجایت کردن
second defendant متهم ردیف دوم
criminate متهم بجنایت کردن
committed for trial تسلیم متهم به دادگاه
challenged سرتافتن متهم کردن
challenges سرتافتن متهم کردن
docked جایگاه متهم در دادگاه
docks جایگاه متهم در دادگاه
challenge سرتافتن متهم کردن
renounces سرزنش یا متهم کردن
renounced سرزنش یا متهم کردن
renounce سرزنش یا متهم کردن
dock جایگاه متهم در دادگاه
incriminated بگناه متهم کردن
accusable قابل اتهام متهم
incriminate بگناه متهم کردن
incriminates بگناه متهم کردن
incriminating بگناه متهم کردن
renouncing سرزنش یا متهم کردن
they accused him of the ft اورابه دزدی متهم ساختند
sef accusatory متهم کننده نفس خود
redargue متهم ساختن تکذیب کردن
charge sheet ورقه حاوی مشخصات متهم
charge sheets ورقه حاوی مشخصات متهم
to frame someone کسی بیگناه را متهم کردن
to set up somebody [for something] کسی بیگناه را متهم کردن
prisoner at the bar کسیکه در نزد دادگاه متهم است
embraceor متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
co respondent مردی که متهم بزنابازن شوهرداری بوده وباخودان زن یکجاموردتعیق
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
nemo tenetur se impum accusare هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
He who excuses accuses himself. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
indicted تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indict تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicting تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicts تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indict متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
probation officers ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
muck rack کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
to press charges against someone ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
incriminated به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminate به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminates به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminating به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
citation احضار احضار به بازپرسی
citations احضار احضار به بازپرسی
purgation روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
upbraids متهم کردن ملامت کردن
upbraided متهم کردن ملامت کردن
imputes تقسیم کردن متهم کردن
upbraid متهم کردن ملامت کردن
imputed تقسیم کردن متهم کردن
impute تقسیم کردن متهم کردن
imputing تقسیم کردن متهم کردن
speaking with prosecutor در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com