English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (7 milliseconds)
English Persian
interrogation بازپرسی بازجویی
interrogations بازپرسی بازجویی
Other Matches
cross examination بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
cross-examination بازپرسی
examinations بازپرسی
examination بازپرسی
cross-examinations بازپرسی
interrogations بازپرسی
cross examination بازپرسی
interrogation بازپرسی
court of inquiry بازپرسی
courts of inquiry بازپرسی
examined بازپرسی کردن
examine بازپرسی کردن
interrogations استنطاق بازپرسی
examines بازپرسی کردن
examining بازپرسی کردن
interrogation استنطاق بازپرسی
re-examination بازپرسی مجدد
interrogating بازپرسی کردن
fishing expedition بازپرسی قانونی
interrogates بازپرسی کردن
interrogated بازپرسی کردن
interrogate بازپرسی کردن
re examination بازپرسی مجدد
heckle سخت بازپرسی کردن از
heckled سخت بازپرسی کردن از
heckles سخت بازپرسی کردن از
re-examining دوباره بازپرسی کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
heckling سخت بازپرسی کردن از
unquestioned مورد بازپرسی قرار نگرفته
redirect بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirects بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirecting بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirected بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
interrogating بازجویی
investigations بازجویی
interrogations بازجویی
investigation بازجویی
cross question بازجویی
inquirendo بازجویی
interrogation بازجویی
interrogated بازجویی
interrogate بازجویی
inquiries بازجویی
interrogates بازجویی
inquiry بازجویی
inquests بازجویی رسیدگی
interrogators بازجویی کننده
inquest بازجویی رسیدگی
inquiringly ازراه بازجویی
inquires بازجویی کردن از
inquired بازجویی کردن از
to make enquiries into بازجویی کردن در
cross examination بازجویی همگانی
inquisite بازجویی کردن
local enquiry بازجویی محلی
enquired بازجویی کردن از
cross examiner بازجویی کننده
cross examine بازجویی کردن
enquires بازجویی کردن از
inquire بازجویی کردن از
to go into بازجویی کردن
interrogator بازجویی کننده
investigating committee کمیسیون بازجویی
investigates بازجویی کردن
investigating بازجویی کردن
investigated بازجویی کردن
examine بازجویی کردن
examined بازجویی کردن
examines بازجویی کردن
investigate بازجویی کردن
examining بازجویی کردن
committee of inquiry کمیسیون بازجویی
quest طلب بازجویی
quests طلب بازجویی
inquiry پرسش بازجویی
inquiries پرسش بازجویی
crowner's quest بازجویی درمرگهای ناگهانی
inquiries پرسش بازجویی رسیدگی
assays چشیدن بازجویی کردن
assay چشیدن بازجویی کردن
inquiry پرسش بازجویی رسیدگی
coroner's inquest بازجویی در رگهای ناگهانی
inquests بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
inquest بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
to e. into a matter مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
debriefing پسش اطلاعات کسب شده بوسیله کشتی یا هواپیما توجیه و بازپرسی از خلبانان بعد از شناسایی
inquisitions نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisition نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
examination معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
criminal investigation شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
investigate وارسی کردن بازجویی کردن
investigated وارسی کردن بازجویی کردن
investigates وارسی کردن بازجویی کردن
investigating وارسی کردن بازجویی کردن
citation احضار احضار به بازپرسی
citations احضار احضار به بازپرسی
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com