English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
parrotry بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
Other Matches
Mirabile Dictu [شگفت انگیز برای بازگویی]
fraise چاپلوسی چاپلوسی کردن
encroachments تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
pervertible ازراه در رو
adulation چاپلوسی
soft-soaped چاپلوسی
sycophancy چاپلوسی
subserviency چاپلوسی
flunkeyism چاپلوسی
soft-soap چاپلوسی
obsequiousness چاپلوسی
soft soap چاپلوسی
lip-service چاپلوسی
subservience چاپلوسی
sliminess چاپلوسی
lip service چاپلوسی
flattery چاپلوسی
soft-soaping چاپلوسی
toadyism چاپلوسی
soft-soaps چاپلوسی
gymnastically ازراه ورزش
by courtesy ازراه التفات
intuitively ازراه برهانی
inquiringly ازراه بازجویی
inquiringly ازراه استفسار
intuitively ازراه کشف
intuitively ازراه انتقال
conjugally ازراه زناشویی
introspectively ازراه خودنگری
catechist ازراه پرسش
controversially ازراه مباحثه
by sea ازراه دریا
exegetically ازراه تفسیر
offensively ازراه تهاجم
demonstratively ازراه اثبات
diagnostically ازراه تشخیص
algebraically ازراه جبر
interrogatively ازراه پرسش
heretically ازراه رفض
by indirection ازراه تقلب
paraphrastically ازراه تفسیر
encouragingly ازراه تشویق
posteriori ازراه استقرار
inferentially ازراه استنباط
by ear ازراه گوش
foully ازراه خیانت
interposingly ازراه مداخله
gloze چاپلوسی کردن
buttered چاپلوسی کردن
blarney چاپلوسی مداهنه
buttering چاپلوسی کردن
fleech چاپلوسی کردن
butters چاپلوسی کردن
butter چاپلوسی کردن
to oil one's tongue چاپلوسی کردن
truckle چاپلوسی کردن
sweet talk چاپلوسی کردن
to talk with the tongues of angels <idiom> چاپلوسی کردن
flatter چاپلوسی کردن
flatters چاپلوسی کردن
to speak with a sweet tongue <idiom> چاپلوسی کردن
wagtails چاپلوسی کردن
wagtail چاپلوسی کردن
subservience or cy کمک چاپلوسی
collogue چاپلوسی کردن
catechization ازراه سئوال وجواب
professionally ازراه پیشه یاکسب
philosophically ازراه حکمت دوستی
basophobia هراس ازراه رفتن
glozingly ازراه عیب پوشی
ingratiatingly ازراه خود شیرینی
to break a way موانع را ازراه خودبرداشتن
inferentially ازراه نتیجه گیری
foully ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
hieroglyphically ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
grease چاپلوسی روغن زدن
double talk چاپلوسی و زبان بازی
greased چاپلوسی روغن زدن
cajole گول زدن چاپلوسی
cajoled گول زدن چاپلوسی
pour it on thick <idiom> ماهرانه چاپلوسی کردن از
cajoles گول زدن چاپلوسی
soft soap چاپلوسی کردن تملق
cajoling گول زدن چاپلوسی
soft-soaps چاپلوسی کردن تملق
play up to someone <idiom> با چاپلوسی سودبدست آوردن
soft-soaping چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped چاپلوسی کردن تملق
lay it on with trowel اشکارا چاپلوسی کردن
soft-soap چاپلوسی کردن تملق
greasing چاپلوسی روغن زدن
polemically ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
rje ورود برنامه ازراه دورEntry ob
withdrawal تخلیه مواضع ازراه هوا
air movements حرکت دادن ازراه هوا
concretionary تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
long distance ازراه دور تلفن کردن
long-distance ازراه دور تلفن کردن
gnosticize ازراه عرفان تشریح کردن
debaueh ازراه درکردن گمراه کردن
withdrawals تخلیه مواضع ازراه هوا
endermic ازراه پوستی از ورا پوست
to butter somebody up برای کسی چاپلوسی کردن
to schmooze somebody برای کسی چاپلوسی کردن
to pander to somebody's ego <idiom> برای کسی چاپلوسی کردن
refutation اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
patronizingly ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
intriguingly با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
demonstratively با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
telecommunications access method روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
gamogenesis زاد و ولد ازراه جفت گیری
courtliness نزاکت- اراستگی- چاپلوسی- حرمت گذاری
parasyntheton واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
impo کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
bobs ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bob ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
optophone الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
sand crack ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
structuralism بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
rests دیگران
rest دیگران
et al مخفف و دیگران
aside جدااز دیگران
regard for others رعایت دیگران
asides جدااز دیگران
regrad for others ملاحظه دیگران
regard for others واهمه از دیگران
What do the others say? دیگران چه می گویند؟
regard for others ملاحظه دیگران
prevenance توجه باحتیاجات دیگران
infringement on others rights تخطی به حقوق دیگران
to live at the expense of society بار دیگران شدن
take after <idiom> مثل دیگران رفتارکردن
prepotent نیرومندتر از دیگران غالب
under one's belt <idiom> استفاده از تجارب دیگران
individualizing از دیگران جدا کردن
an outrage upon justice پایمال سازی حق دیگران
individualised از دیگران جدا کردن
spoiler محل عیش دیگران
spoilsman محل عیش دیگران
mind reading کشف افکار دیگران
individualize از دیگران جدا کردن
individualized از دیگران جدا کردن
individualizes از دیگران جدا کردن
individualising از دیگران جدا کردن
draw away دیگران را پست سرگذاشتن
vicarious saccifice خودش به جای دیگران
mind readers کاشف افکار دیگران
breach تجاوز به حقوق دیگران
dummies الت دست دیگران
breached تجاوز به حقوق دیگران
individualises از دیگران جدا کردن
mind reader کاشف افکار دیگران
breaches تجاوز به حقوق دیگران
dummy الت دست دیگران
one-upmanship <idiom> توانایی سر بودن از دیگران
infringer متخطی به حقوق دیگران
steal one's thunder <idiom> قاپیدن کلام دیگران
as a warning to others برای عبرت دیگران
to pull the strings دیگران را الت قراردادن
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
to i. upo other's rights بحقوق دیگران تجاوز کردن
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to trespass بحقوق دیگران تجاوز کردن
to mack i. about a person در باره کسی از دیگران جویاشدن
run away with <idiom> سربودن ،بهتراز دیگران بودن
to break the ice دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
to be the odd one out <idiom> نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
To put ones nose into other peoples affairs . درکار دیگران فضولی کردن
to act independently of others کاری به کار دیگران نداشتن
Pry not into the affair of others. <proverb> در کار دیگران مداخله مکن .
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
draw away جلوتر از دیگران حرکت کردن
splurges ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
scapegoats کسی راقربانی دیگران کردن
john aleay jones جان که نام دیگران جوتراست
interlope پادرمیان کار دیگران گذاردن
i do not know;try the others من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
splurge ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
splurging ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
proportion اندازه چیزی در برابر با دیگران
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
To sponge on some one . کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
peeping Tom <idiom> کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
oddball <idiom> کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
have a way with <idiom> تحت نفوذ قرار دادن دیگران
go (someone) one better <idiom> کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
To lay one self open to ridicule . خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
rain on someone's parade <idiom> برنامه های دیگران را مختل کردن
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com