English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 41 (5 milliseconds)
English Persian
games بازیهای المپیک
olympics بازیهای المپیک
plympic games بازیهای المپیک
Search result with all words
olympiad جشنهای بازیهای المپیک
olympian شرکت کننده بازیهای المپیک
winter olympic بازیهای المپیک زمستانی
Other Matches
Olympic المپیک
maccabian games المپیک یهودیان
olympic cross صلیب المپیک
olympic rings 5 حلقه المپیک
He broken an Olympic record. رکورد المپیک را شکست
Olympic مربوط به مسابقات المپیک
special olympics المپیک افراد استثنایی
olympic size pool اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
olympic review نشریه رسمی کمیته بین المللی المپیک
olympiad جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
olympic trench shooting مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
racket games بازیهای راکتدار
youth sports بازیهای جوانان
computerized game playing بازیهای کامپیوتری
asian games بازیهای اسیایی
net games بازیهای توردار
field games بازیهای میدانی
court games بازیهای محوطهای
amusement arcade سالن بازیهای الکترونیکی
tracks زمین بازیهای میدانی
team tennis بازیهای مختلف تنیس
tracked زمین بازیهای میدانی
matches رویارویی بازیهای دو جانبه
match رویارویی بازیهای دو جانبه
pan american games بازیهای ملتهای امریکایی
ball park زمین بازیهای با توپ
track زمین بازیهای میدانی
goal games بازیهای دروازه دار
party politics سیاست بازیهای حزبی
courtesy runner بازیگر سهیم در بازیهای غیررسمی
queen of دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
groundhopper [British English] طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
roughhouse بازیهای خرکی و پر سر وصدا بین ساکنان یک اطاق بازی خرکی و پر سر وصداکردن
democratic comiteism سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com