Dictiornary-Farsi | بازیکن مرکز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
cf	بازیکن مرکز


Other Matches

stymie	توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر
stymied	توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر
stymieing	توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر
stymies	توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر
round robin (tournament or contest) <idiom>	بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
gamester	بازیکن
spieler	بازیکن
gamer	بازیکن
players	بازیکن ها
gamesters	بازیکن ها
gamers	بازیکن ها
spielers	بازیکن ها
player	بازیکن
player	بازیکن
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
halfback	میان بازیکن
halfback	بازیکن میانه
linksman	گلف بازیکن
linemen	بازیکن خط جلو
lineman	بازیکن خط جلو
player	هنرپیشه بازیکن ورزشی
seeded	بازیکن سابقه دار
quarterback	بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
quarterbacks	بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
singleton	ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد
shortstop	موقعیت بازیکن مدافع در داخل میدان
fielder	بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
losing game	بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
third base	موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
following my lead	یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
centred	مرکز
intermediate exchange	مرکز
meddle	مرکز
heart	مرکز
meddled	مرکز
meddles	مرکز
isocentre	هم مرکز
station	مرکز
centered	مرکز
omphalos	مرکز
centre	مرکز
centers	مرکز
hearts	مرکز
stationed	مرکز
middles	مرکز
center line	خط مرکز
concentric	هم مرکز
stations	مرکز
middle	مرکز
acentric	بی مرکز
center	مرکز
centre forward	مرکز
centroid	مرکز جرم
computing center	مرکز محاسبات
centripetal	مرکز گرا
concentric cable	کابل هم مرکز
county seat	مرکز بخشداری
centroid	شبه مرکز
civic centre	مرکز شهر
coaxial cable	کابل هم مرکز
coaxial cable	سیم هم مرکز
contrifuge	گریز از مرکز
cost center	مرکز هزینه زا
communication center	مرکز مخابرات
computer center	مرکز کامپیوتر
chiral center	مرکز کایرال
concentrically	باداشتن یک مرکز
centroid	مرکز ثقل
centripetal	مایل به مرکز
center of pressure	مرکز فشار
center of mass	مرکز جرم
center of mass	مرکز هدف
center of lift	مرکز برا
center of gravity	مرکز ثقل
center of dispersion	مرکز پراکندگی
center mark	مرکز سوراخ
center gage	مرکز سنج
center drill	مته مرکز
brain center	مرکز مغزی
caoxial cable	سیم هم مرکز
burst center	مرکز گلوله
burst center	مرکز ترکش
body centered cubic	مکعب مرکز پر
battery center	مرکز اتشبار
center of resistance	مرکز مقاومت
center of symmerty	مرکز تقارن
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	فرار از مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
center of distribution	مرکز پخش
centre of pressure	مرکز فشار
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of activities	مرکز عملیات
central tendency	تمایل به مرکز
central office	مرکز تلفن
central control panel	مرکز کنترل
central city	مرکز شهر
center web	مرکز چرخ
center sleeve	مرکز مجوف
center punch	مرکز منگنه
center punch	مرکز سوراخ
symmerty center	مرکز تقارن
centralists	مرکز گرای
surrending the centre	تفویض مرکز
subscriber's station	مرکز مشترک
subcentral	نزدیک مرکز
speech center	مرکز گویایی
sodom	مرکز فساد
sleep center	مرکز خواب
signal center	مرکز پیام
signal center	مرکز مخابرات
shopping center	مرکز فروش
sensorium	مرکز احساس
training center	مرکز اموزش
school center	مرکز اموزش
rhinencephalon	مرکز شامه
respiratory center	مرکز تنفسی
reserve center	مرکز احتیاط
regional center	مرکز منطقهای
telephore e.	مرکز تلفن
theocentric	خدا مرکز
toll exchange	مرکز تلفن
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
health centre	مرکز سلامتی
cf	مرکز زمین
wheel center	مرکز چرخ
urban centre of a community	مرکز شهرک
radio centeral	مرکز بی سیم
provision center	مرکز توشه
kuk kiwo	مرکز تکواندو
inversion center	مرکز وارونگی
intermediate office	مرکز میانی
information center	مرکز اطلاعات
induction station	مرکز پذیرش
height of centers	ارتفاع مرکز
head quarters	مرکز فرماندهی
fluid centre	مرکز سیال
feeding center	مرکز تغذیه
epicenter	مرکز زلزله
education center	مرکز اموزش
documentation center	مرکز اسناد
diffracting center	مرکز پراشنده
data center	مرکز داده
data center	مرکز داده ها
local center	مرکز محلی
main exchange	مرکز اصلی
main office	مرکز اصلی
profit centre	مرکز سود
primary center	مرکز اولیه
primary center	مرکز عمده
pivot point	مرکز چرخش
outskirt	دور از مرکز
operation center	مرکز عملیات
off center	خارج از مرکز
nerve center	مرکز عصبی
mid channel	مرکز کانال
message center	مرکز پیام
mass concrete	مرکز جرم
mart	مرکز بازرگانی
manual exchange	مرکز دستی
cryptocenter	مرکز رمز
exchanges	مرکز مبادله
eccentrics	خارج از مرکز
police station	مرکز پلیس
emporiums	مرکز بازرگانی
police stations	مرکز پلیس
eccentrics	گریزنده از مرکز
eccentric	هم مرکز نبودن
exchanged	مرکز مبادله
exchange	مرکز مبادله
eccentric	خارج از مرکز
eccentric	گریزنده از مرکز
focussing	قطب مرکز
focusses	قطب مرکز
hive	مرکز تجمع
nerve centres	مرکز فرمان
focussed	قطب مرکز
seat	مرکز مقر
nerve centre	مرکز فرمان
eccentrics	هم مرکز نبودن
emporium	مرکز بازرگانی
switchboards	مرکز تلفن
eccentricity	خروج از مرکز
eccentricities	خروج از مرکز
bulls	مرکز هدف
bull	مرکز هدف
switchboard	مرکز تلفن
centrifuges	مرکز گریز
exchanging	مرکز مبادله
centrifuges	گریختن از مرکز
eccentricities	دوری از مرکز

cf

بازیکن مرکز