Dictiornary-Farsi | بازیگر نخست شطرنج | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
white	بازیگر نخست شطرنج
whiter	بازیگر نخست شطرنج
whitest	بازیگر نخست شطرنج


Other Matches

top board	میز نخست شطرنج
wood pusher	بازیگر بسیارضعیف شطرنج
blacks	بازیگر دوم شطرنج
blacker	بازیگر دوم شطرنج
blacked	بازیگر دوم شطرنج
blackest	بازیگر دوم شطرنج
black	بازیگر دوم شطرنج
send in	وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacked	قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack	قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks	قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
sicilian attack	حمله سیسیلی شطرنج گشایش انگلیسی شطرنج
double footed	بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
bucket	جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets	جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
primes	نخست
imprlmis	نخست
primed	نخست
prime	نخست
first	نخست
firstborn	نخست زاده
firstling	نخست زاده
prime ministership	نخست وزیری
primordium	مرحله نخست
primogeniture	نخست زادگی
primeminister	نخست وزیر
first-born	نخست زاده
half-time	نیمه نخست
grand vizier	نخست وزیر
book one	کتاب نخست
head of the state	نخست وزیر
forenames	نام نخست
forename	نام نخست
Prime Minister	نخست وزیر
premier	نخست وزیر
first born	نخست زاده
premiership	نخست وزیری
Downing Street	نخست وزیر
first moment	عزم نخست
first moment	گشتاور نخست
ex prime minister	نخست وزیرپیشین
imprlmis	نخست انکه
half	نیمه نخست
imprimis	در مرحله نخست
at first hand	در وهله نخست
at first blush	در وهله نخست
first and foremost <adv.>	دردرجه نخست
premiers	نخست وزیر
first half	نیمه نخست
first ling	نخست زاده
first coat	اندودیارنگ نخست
Prime Ministers	نخست وزیر
first begotten	نخست زاده
rehabilitated	بحال نخست برگرداندن
right of primogeniture	حق نخست زادگی یا ارشدیت
rehabilitates	بحال نخست برگرداندن
rehabilitating	بحال نخست برگرداندن
rehabilitate	بحال نخست برگرداندن
primigenial	نخست پیدا شده
from the very f.	ازهمان وهله نخست
foremost	جلوترین دردرجه نخست
first audio stage	مرحله صوتی نخست
premiership	دفتر نخست وزیری
involuted	بحال نخست برگشته
it was we who went first	ما بودیم که نخست رفتیم
in the first flight	دارای مقام نخست سردسته
deputy primeminister	قائم مقام نخست وزیر
premiership	مقام نخست وزیری اولویت
base on halls	گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
to drink to a person	نخست خودنوشیدن وسپس دیگریرابنوشیدن واداشتن
premier	نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiers	نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premieres	نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiering	نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiered	نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiere	نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
It must be put up to the prime minister .	باید بعرض نخست وزیر برسد
Chancellor	صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
Chancellors	صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
fence off	کوشش برای کسب مقام نخست شمشیربازی
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.	من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
He undertook the primiership at the age of eighty.	درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
fielder	بازیگر
player	بازیگر
stager	بازیگر
mummer	بازیگر
puppeteers	بازیگر
actor	بازیگر
puppeteer	بازیگر
actors	بازیگر
performing	بازیگر
booter	بازیگر
subs	تعویض بازیگر
protagonist	بازیگر عمده
oddsmaker	بازیگر شاخص
player's number	شماره بازیگر
protagonists	بازیگر عمده
skull	ضربه به سر بازیگر
subs	بازیگر ذخیره
sub	تعویض بازیگر
sub	بازیگر ذخیره
skulls	ضربه به سر بازیگر
poloist	بازیگر واترپولو
second string	بازیگر ذخیره
uncovered	بازیگر مهانشده
duffers	بازیگر متوسط
duffer	بازیگر متوسط
sand bagger	بازیگر گول زن
frees	بازیگر ازاد
dub	بازیگر ضعیف
dubbed	بازیگر ضعیف
dubs	بازیگر ضعیف
veterans	بازیگر با تجربه
veteran	بازیگر با تجربه
ride the bench	بازیگر ذخیره
freeing	بازیگر ازاد
hatchetman	بازیگر خشن
body checker	بازیگر تنه زن
substitute	بازیگر ذخیره
come back	بازگشت بازیگر
substituted	تعویض بازیگر
extra cover	بازیگر بل گیر
substituting	بازیگر ذخیره
substituting	تعویض بازیگر
substituted	بازیگر ذخیره
hattrick	بازیگر سه گله
headhunter	بازیگر خشن
number	شماره بازیگر
numbers	شماره بازیگر
club player	بازیگر باشگاهی
man	بازیگر تیم
backman	بازیگر مدافع
mans	بازیگر تیم
freed	بازیگر ازاد
substitute	تعویض بازیگر
cricketer	بازیگر کریکت
cricketers	بازیگر کریکت
free	بازیگر ازاد
walk-on	بازیگر فرعی
halfback	بازیگر میانی
wingman	بازیگر گوش
send-offs	اخراج بازیگر
ball player	بازیگر با توپ
backup	جانشین بازیگر
laxman	بازیگر لاکراس
third home	بازیگر مهاجم
out	اخراج بازیگر
out-	اخراج بازیگر
outed	اخراج بازیگر
leading lady or man	بازیگر عمده
tennist	بازیگر تنیس
send off	اخراج بازیگر
send-off	اخراج بازیگر
tragedienne	بازیگر تراژدی
wingers	بازیگر گوش
homebred	بازیگر محلی
winger	بازیگر گوش
homeling	بازیگر خودی
outside forward	بازیگر گوش
homebrew	بازیگر محلی
rook	رخ شطرنج
rooks	رخ شطرنج
al fil	شطرنج
chequer	شطرنج
chess	شطرنج
center forward	بازیگر نوک حمله
equipment bag	ساک دستی بازیگر
imported	بازیگر خارجی تیم
enforcer	بازیگر انتقامجوی خشن
favorite	بازیگر یا تیم محبوب
double foul	خطای هم زمان دو بازیگر
importing	بازیگر خارجی تیم
caddy	حامل وسایل بازیگر
dutchman	بازیگر بولینگ هلندی
import	بازیگر خارجی تیم
center back	بازیگر میانی خط عقب
flanker	بازیگر مهاجم در جناح
baseballer	بازیگر بیس بال
baseliner	بازیگر انتهای زمین
hurler	بازیگر هاکی ایرلندی
off wing	محل بازیگر گوش
pantomimist	بازیگر نمایش صامت
theatres	تماشاخانه بازیگر خانه
theatre	تماشاخانه بازیگر خانه
theaters	تماشاخانه بازیگر خانه
body check	سد کردن بازیگر توپدار
internationals	بازیگر بین المللی
international	بازیگر بین المللی
depths	بازیگر سرنوشت ساز
depth	بازیگر سرنوشت ساز
bowled for a duck	باختن بازیگر بی امتیاز
bowling bag	ساک بازیگر بولینگ
flankerback	بازیگر میانی جناح
back line player	بازیگر خط عقب والیبال
caddied	حامل وسایل بازیگر
cut	حذف بازیگر پس ازازمایش
cuts	حذف بازیگر پس ازازمایش
pull	بیرون کشیدن بازیگر
pulls	بیرون کشیدن بازیگر
draft	بازیگر جدید تیم