English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
pelota بازی تنیس اسپانیولی
Other Matches
ombre نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
omber نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
lawn tennis بازی تنیس روی چمن
baseline game بازی در انتهای زمین تنیس
badminton نوعی بازی تنیس باتوپ پردار
up and back بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
spaniard اسپانیولی
hispanic اسپانیولی
Spanish اسپانیولی
matador گاوباز اسپانیولی
matadors گاوباز اسپانیولی
pistole لیره اسپانیولی
jennet اسب اسپانیولی کوچک
malaguena نوعی رقص اسپانیولی
tangos رقص چهارضربی اسپانیولی
saraband رقص سنگین اسپانیولی
fandangos یکجور رقص اسپانیولی
fandango یکجور رقص اسپانیولی
piastre or ter سکه سیمین اسپانیولی
flota دسته کشتیهای اسپانیولی
tango رقص چهارضربی اسپانیولی
tangoed رقص چهارضربی اسپانیولی
tangoing رقص چهارضربی اسپانیولی
cha cha نوعی رقص تند اسپانیولی
morisco عرب اسپانیولی ارایش عربی
sherris شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sombrero کلاه لبه پهن اسپانیولی
They were talking in Spanish . بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
sherries شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sombreros کلاه لبه پهن اسپانیولی
sherry شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
tents اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
peseta سکه اسپانیولی با ارزش تقریبی 01پنس
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
tennis تنیس
mestiza کسیکه زاده اسپانیولی و هندی وامریکایی باشد
mozarrab عیسوی اسپانیولی که تابع پادشاهان عرب بود
galleon کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
galleons کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
clay زمین تنیس
racquets راکت تنیس
racket راکت تنیس
netman تنیس باز
caddy توپ تنیس
pine pong تنیس رومیزی
tennist بازیگر تنیس
tennis court زمین تنیس
racquet راکت تنیس
ping-pong تنیس روی میز
backboard دیوار تمرین تنیس
press قاب راکت تنیس
tennis set یک دور مسابقه تنیس
tennis shoe تنیس کفش کتانی
presses قاب راکت تنیس
senior تنیس باز سالمند
seniors تنیس باز سالمند
baselines خط انتهای زمین تنیس
team tennis بازیهای مختلف تنیس
baseline خط انتهای زمین تنیس
court tennis تنیس داخل سالن
lawn tennis تنیس روی چمن
service ace امتیاز سرویس تنیس
table tennis تنیس روی میز
center strap نوار پهن تور تنیس
ad court زمین سرویس سمت چپ تنیس
half court قسمت سرویس زمین تنیس
forty سومین امتیاز در یک گیم تنیس
tennis grip طرز گرفتن راکت تنیس
center strop نوار پهن تور تنیس
forties سومین امتیاز در یک گیم تنیس
She is passionately fond of tennis . شهوت تنیس باز ی کردن دارد
We mark out the tennis court. زمین تنیس راعلامت گذاری کردیم
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
deuce court زمین سرویس سمت راست تنیس
wimbledon جام بین المللی تنیس ویمبلدون
backswing تاب اولیه راکت تنیس بسمت عقب
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
hack ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacks ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacked ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
pop-up ضربه قوسی بلند از نزدیک تور تنیس تمرین پرش
pop up ضربه قوسی بلند از نزدیک تور تنیس تمرین پرش
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
alleyways حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alleys حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alley حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
solitaires تک بازی
patulousness بازی
homes بازی
hopscotch بازی لی لی
basics بازی
home بازی
play بازی
openness بازی
solitaire تک بازی
clearance بازی
partie بازی
basic بازی
watermanship اب بازی
gaming بازی
falconine بازی
plain dealing بازی
plays بازی
playing بازی
played بازی
game بازی
sportiveŠetc بازی کن
grey hound سگ بازی
actions بازی
action بازی
slackness بازی
fun بازی
dibasic دو بازی
cock fighting خروس بازی
chuck farthing بازی شیریاخط
plaything اسباب بازی
computer game بازی کامپیوتری
stoppage of the game توقف بازی
papistry پاپ بازی
centre game بازی مرکزی
sand lot بازی غیررسمی
wordplay بازی با لغات
charlatanry زبان بازی
fences شمشیر بازی
choose up game بازی غیررسمی
charlatanism زبان بازی
closed game بازی بسته
fence شمشیر بازی
wargaming بازی جنگ
child's play بچه بازی
child's play بازی کودکان
charlatanism چاچول بازی
conjury شعبده بازی
miscast بد بازی کردن
rinks یخ بازی کردن
football بازی فوتبال
footballs بازی فوتبال
paraphrases بازی با الفاظ
To be acting. To put it on . رل بازی کردن
sodomyh بچه بازی
rules قواعد بازی
double dealing حقه بازی
doll play عروسک بازی
dibs بازی نرد
rinks میدان یخ بازی
rink یخ بازی کردن
play-act تو بازی رفتن
flimflam حقه بازی
fitting clearance بازی مناسب
first hand نخستین بازی کن
paraphrase بازی با الفاظ
paraphrased بازی با الفاظ
paraphrasing بازی با الفاظ
field of play زمین بازی
favoritism پارتی بازی
rink میدان یخ بازی
dib تیله بازی
stock jobbery سفته بازی
twiddle بازی کردن
play-act بازی کردن
party politics حزب بازی
jiggery-pokery حقه بازی
footballer فوتبال بازی کن
footballers فوتبال بازی کن
crampet game بازی شطرنج
holdouts خودداری از بازی
holdout خودداری از بازی
gimmickry حقه بازی
Frisbees بازی با فریزبی
play-acted بازی کردن
play-acted تو بازی رفتن
dangerous play بازی خطرناک
twiddled بازی کردن
twiddles بازی کردن
stock jobbing سفته بازی
twiddling بازی کردن
cunningly به حیله بازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com