Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
armature end play
بازی محوری ارمیچر
Other Matches
axial position
حالت محوری قرارگاه محوری
variable stroke
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
armature
ارمیچر
armature current
جریان ارمیچر
armature tooth
نیش ارمیچر
armature varnish
شالاک ارمیچر
armature core
هسته ارمیچر
ribbed armature
ارمیچر شیاردار
slotted armature
ارمیچر شیاردار
ring armature
ارمیچر حلقوی
polarized armature
ارمیچر قطبیده
internal armature
ارمیچر داخلی
armature slot
شیار ارمیچر
lap wound armature
ارمیچر رویهم
armature shaft
محور ارمیچر
armature coil
پیچک ارمیچر
armature circuit
مدار ارمیچر
armature reaction
واکنش ارمیچر
armature interference
اغتشاش ارمیچر
armature bar
میله ارمیچر
armature band
کمربند ارمیچر
armature loop
حلقه ارمیچر
armature loop
پیچک ارمیچر
armature pocket
شیار ارمیچر
armature pole
قطب ارمیچر
external armature
ارمیچر خارجی
bar wound armature
ارمیچر میلهای
cylindrical armature
ارمیچر استوانهای
teeth of armature
دندان ارمیچر
single loop armature
ارمیچر تک پیچکی
unipolar armature
ارمیچر تک قطبی
drum armature
ارمیچر استوانهای
two phase armature
ارمیچر دو فازه
pole armature
ارمیچر قطبی
disk armature
ارمیچر صفحهای
armature stand
پایه ارمیچر
dynamo armature
ارمیچر دینام
double armature
ارمیچر دوگانه
h armature
ارمیچر تیراهنی
shuttle armature
ارمیچر تیراهنی
three phase armature
ارمیچر سه فازه
armature binding wire
سیم بست ارمیچر
armature tape
نوار چسب ارمیچر
closed coil armature
ارمیچر مدار بسته
girder armature
ارمیچر تیر اهنی
armature resistance
مقدار مقاومت ارمیچر
armature reaction
عکس العمل ارمیچر
ironclad armature
ارمیچر جوشن دار
smooth core armature
ارمیچر با هسته صاف
armature heating
گرم شدن ارمیچر
dead turn of armature
دور هرز ارمیچر
back turns of armature
سیمپیچی معکوس ارمیچر
starter motor armature
ارمیچر راه انداز
open coil armature
ارمیچر با پیچک باز
duplex wound armature
ارمیچر دو سیم پیچی
armature winding
سیم پیچ ارمیچر
demagnetizing turns of armature
دورهای مغناطیس زدای ارمیچر
toothed ring armature
ارمیچر حلقوی دندانه دار
armature shifting motor
موتور با ارمیچر قابل تغییر
re entrant armature winding
سیم پیچ ارمیچر باز گشته
rotor
روتور چکش برق ارمیچر دینام
rotors
روتور چکش برق ارمیچر دینام
rotated
محوری
axial
محوری
axile
محوری
pivotal
محوری
triaxial
سه محوری
rotates
محوری
rotate
محوری
uniaxial
یک محوری
monaxial
یک محوری
adaxial
محوری
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
axial runout
ضربه محوری
egocentricity
خود محوری
axially parallel
در راستای محوری
trochoid
محوری فرفرهای
axial section
برش محوری
thrusts
فشار محوری
axially parallel
موازی محوری
axial stress
تنش محوری
axial vector
بردار محوری
axial thrust
بار محوری
axially symmetric
متقارن محوری
axisymmetric
متقارن محوری
egocentricism
خود محوری
xenocentrism
بیگانه محوری
thrusting
فشار محوری
thrust
فشار محوری
uniaxial force
نیروی تک محوری
uniaxial bending
خمش یک محوری
axial flow impulse turbine
توربین محوری
compass swing
چرخش خط محوری
end thrust
فشار محوری
pivoting window
پنجره محوری
orbital overlap
همپوشانی محوری
sociocentrism
جامعه- محوری
anthropocentrism
انسان محوری
axial flow
جریان محوری
triaxial shear test
ازمایش سه محوری
axial compression
فشار محوری
axial bond
پیوند محوری
nutation
رقص محوری
axial flow turbine
توربین محوری
axial position
وضعیت محوری
pluriaxial
چند محوری
axial rake angle
زاویه محوری
axial thrust
فشار محوری
axial runout
رانش محوری
axial load
بار محوری
axial ligation
لیگاندپوشی محوری
axial runout
شوک محوری
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
angular contact thrust ball bearing
بلبرینگ طولی محوری
thrusting
بار محوری ضربه
axial mining
مین گذاری محوری
radials
محوری مربوط به رادیو
radial
محوری مربوط به رادیو
thrusts
بار محوری ضربه
pivot journal
یاطاقان گرد محوری
tog method
روش دیدبانی محوری
thrust
بار محوری ضربه
uniaxial
دارای یک محور یک محوری
shaft extension
قسمت الحاقی محوری
offset distance
فاصله برون محوری
triaxial compression test
ازمایش فشار سه محوری
cylinder roller thrust bearing
یاطاقان غلطکی محوری
triaxial deformation
تغییر شکل سه محوری
axial rotation symmerty
تقارن چرخشی محوری
axial feed method
روش تغذیه محوری
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
drilling thrust
فشار محوری مته کاری
double thrust bearing
یاطاقان با فشار محوری دوبل
buttress centres
فاصله محوری پشت بندها
double thrust ball bearing
بلبرینگ با فشار محوری دوبل
rotation about ...
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
parataxic mode
شیوه ادراکی خود- محوری
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
rachis
اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
end play
حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
sympodium
منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
reverse flow engine
توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
ornithopter
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
z axis
محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
axil
گوشه یا زاویه بین شاخه یا برگ با محوری که از ان منشعب میشود
unit cell
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
tilt and swivel
که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
pure bending
حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
axis
مهره دوم گردن مهره محوری
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
openness
بازی
plays
بازی
watermanship
اب بازی
homes
بازی
hopscotch
بازی لی لی
home
بازی
solitaires
تک بازی
solitaire
تک بازی
grey hound
سگ بازی
playing
بازی
clearance
بازی
fun
بازی
basic
بازی
sportiveŠetc
بازی کن
basics
بازی
play
بازی
played
بازی
falconine
بازی
action
بازی
actions
بازی
game
بازی
gaming
بازی
partie
بازی
plain dealing
بازی
patulousness
بازی
dibasic
دو بازی
slackness
بازی
fences
شمشیر بازی
trapze
بند بازی
factionalism
فرقه بازی
hustling
بازی هشیارانه
gaming
قمار بازی
hustles
بازی هشیارانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com