English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
facile باسانی قابل اجرا
Other Matches
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
possible [doable, feasible] <adj.> قابل اجرا
practicable <adj.> قابل اجرا
executable <adj.> قابل اجرا
workable <adj.> قابل اجرا
enforcible قابل اجرا
manageable <adj.> قابل اجرا
makeable <adj.> قابل اجرا
applicable <adj.> قابل اجرا
practicable قابل اجرا
suitable <adj.> قابل اجرا
usable <adj.> قابل اجرا
useful <adj.> قابل اجرا
contrivable <adj.> قابل اجرا
doable <adj.> قابل اجرا
utilisable [British] <adj.> قابل اجرا
feasible <adj.> قابل اجرا
makable [spv. makeable] <adj.> قابل اجرا
utilizable <adj.> قابل اجرا
achievable <adj.> قابل اجرا
executable قابل اجرا
enforceable قابل اجرا
appropriate [for an occasion] <adj.> قابل اجرا
makable <adj.> قابل اجرا
convenient <adj.> قابل اجرا
functional <adj.> قابل اجرا
practical <adj.> قابل اجرا
proper <adj.> قابل اجرا
utilitarian [useful] <adj.> قابل اجرا
purposive <adj.> قابل اجرا
purposeful <adj.> قابل اجرا
executory قابل اجرا
purpose-built <adj.> قابل اجرا
accomplishable قابل اجرا
effective قابل اجرا
come to effect قابل اجرا شدن
unenforceable غیر قابل اجرا
applies قابل اجرا بودن
apply قابل اجرا بودن
come into operation قابل اجرا شدن
applying قابل اجرا بودن
applicable law قانون قابل اجرا
inexecutable غیر قابل اجرا
inapplicable غیر قابل اجرا
executable form شکل قابل اجرا
impracticable <adj.> غیر قابل اجرا
unfeasible <adj.> غیر قابل اجرا
executable form فرم قابل اجرا
to go into effect قابل اجرا شدن
to inure قابل اجرا شدن
to come into operation قابل اجرا شدن
to take effect قابل اجرا شدن
inexecutable <adj.> غیر قابل اجرا
post obit قابل اجرا پس از مرگ
efective موثر قابل اجرا
inapplicable غیر قابل اجرا نامناسب
pracitcable قابل اجرا صورت پذیر
bind به صورتی که قابل اجرا باشد
binds به صورتی که قابل اجرا باشد
to enter into force as from قابل اجرا [قانونی] شدن از زمان
N.A مخفف به معنای غیر قابل اجرا
binder را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
aix ی از UNIX محصول IBM قابل اجرا در PCهایش
irreversible process پردازش که پس از یک بار اجرا قابل برگشت نیست
machined که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machines که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
binders را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
machine که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
reprogram تغییردادن برنامه به طوری که روی کامپیوتردیگری قابل اجرا باشد
portable برنامهای که روی سیستمهای کامپیوتری مختلف قابل اجرا است
passes صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
object language programming برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
facile باسانی
run duration کتابخانه توابع که توسط برنامه کاربردی در حین اجرا قابل دستیابی است
pocket judgment سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
Taligent سیستم عامل ساخت IBM وApple که درPC وMacintosh قابل اجرا است
chaining به این ترتیب برنامههای بزرگتر فرفیت حافظه نیز قابل اجرا هستند
glibly باسانی بسهولت
presumptive instruction دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
hair trigger باسانی حرکت کننده
machines زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machined زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
dedicated کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست
self liquidating باسانی تبدیل بپول شونده
devices روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
viruses امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
virus امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
milch cow کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
ScriptX ابزار نشر و امکاناتی که امکان نوشتن برنامههای کاربردی چند رسانهای میدهد که در محیطهای مختلف قابل اجرا
that fruit packs easily ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
compiling تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compiles تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compiled تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compile تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
bombed یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
non dedicated server کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است
background program برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد
ratchet effect اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
executive agreement موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
conventional memory این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional RAM این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
exception روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
ball bearings چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
chromophil باسانی رنگ شونده رنگ دوست
chromatophil باسانی رنگ شونده رنگ دوست
standards تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simple وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
run duration 1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
run دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
operation ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
client side داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
presumable قابل استنباط قابل استفاده
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
presentable قابل معرفی قابل ارائه
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
adducible قابل اضهار قابل ارائه
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
achievable قابل وصول قابل تفریق
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible قابل درک قابل رویت
observable قابل مشاهده قابل گفتن
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
effecting اجرا
runs اجرا
completion اجرا
effect اجرا
exercize اجرا
feasance اجرا
implementation اجرا
executes اجرا
administration اجرا
executed اجرا
fulfilment اجرا
administrations اجرا
performance اجرا
accomplishment اجرا
execution اجرا
applications اجرا
implementation اجرا
executing اجرا
effected اجرا
run اجرا
performances اجرا
ministration اجرا
application اجرا
operation به اجرا
execute اجرا
administrations اجرا الغاء
bailiffs مامور اجرا
execute حلقه اجرا
achievable <adj.> اجرا پذیر
exercise اجرا کردن
exercises اجرا کردن
administrations اجرا کردن
practicable <adj.> اجرا پذیر
feasible <adj.> اجرا پذیر
exercised اجرا کردن
doable <adj.> اجرا پذیر
execute اجرا کردن
executable <adj.> اجرا پذیر
administration اجرا کردن
effecting اجرا کردن
performs اجرا کردن
makable [spv. makeable] <adj.> اجرا شدنی
run manual راهنمای اجرا
possible [doable, feasible] <adj.> اجرا شدنی
bailiff مامور اجرا
makeable <adj.> اجرا شدنی
manageable <adj.> اجرا شدنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com