English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
speed باسرعت راندن
speeding باسرعت راندن
speeds باسرعت راندن
Other Matches
drives راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
in two shakes of a lamb's tail <idiom> باسرعت
full tilt باسرعت زیاد
cursory باسرعت وبیدقتی
lickety split باسرعت وتعجیل
amain باسرعت کامل
swift فرز باسرعت
apace باسرعت زیاد
swiftest فرز باسرعت
swifter فرز باسرعت
swifts فرز باسرعت
skeet باسرعت حرکت کردن
hightail باسرعت عقب نشینی کردن
zips باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
zipping باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
zipped باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
zip باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
klystron لوله الکترون نوسان ساز باسرعت مدوله شده
liners باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liner باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
remote data concentrator وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
drives راندن
steered راندن
booh راندن
steers راندن
sail راندن
forcing راندن
conn راندن
sailed راندن
sailings راندن
run راندن
runs راندن
drive راندن
rein راندن
steering راندن
steer راندن
force راندن
cuple راندن
powered راندن
guides راندن
guided راندن
guide راندن
row راندن
powers راندن
advancing راندن
advances راندن
advance راندن
unkennel راندن
rows راندن
rowed راندن
forces راندن
power راندن
stubs راندن
stubbing راندن
stubbed راندن
stub راندن
poaches راندن
powering راندن
poached راندن
poach راندن
driftage راندن
pulsion راندن
to drive a bus اتوبوسی را راندن
expelling بیرون راندن
expelled بیرون راندن
discharged بیرون راندن
to expel [from] بیرون راندن [از]
expel بیرون راندن
sleighs سورتمه راندن
sleigh سورتمه راندن
toe با پنجه پا راندن
hurrying راندن شتاب
hurry راندن شتاب
hurries راندن شتاب
smoke out بیرون راندن
to sail avessel راندن قایق
to whisk away or off راندن پرندن
to wear away اهسته راندن
propels بجلو راندن
propelled بجلو راندن
sleds سورتمه راندن
sled سورتمه راندن
expels بیرون راندن
rerun باز راندن
repulsion عقب راندن
motor اتومبیل راندن
motor- اتومبیل راندن
pilots راندن ازمایشی
piloted راندن ازمایشی
pilot راندن ازمایشی
propel بجلو راندن
motored اتومبیل راندن
rammed راندن با فشار
rams راندن با فشار
motors اتومبیل راندن
ram راندن با فشار
propulsion دفع پیش راندن
home جا به داخل لوله راندن
chace راندن واخراج کردن
drives راندن گرداندن گرداننده
expatriates از کشور خود راندن
punting با چوب دست راندن
expatriate از کشور خود راندن
drive راندن گرداندن گرداننده
stroking راندن کمتر از فرفیت
strokes راندن کمتر از فرفیت
stroked راندن کمتر از فرفیت
homes جا به داخل لوله راندن
to lump them all together <idiom> همه را با یک چوب راندن
To drive all with the same stick . <proverb> همه را با یک چوب راندن .
seaman ship مهارت در راندن قایق
sailplaning راندن هواپیمای بی موتور
push [email] پیشرانی، پیش راندن [رایانامه]
powerboating راندن قایق موتوری
stroke راندن کمتر از فرفیت
whisk راندن جاروب کردن
whisks راندن جاروب کردن
whisking راندن جاروب کردن
whisked راندن جاروب کردن
chase راندن واخراج کردن
chased راندن واخراج کردن
exorcises دفع کردن راندن
exorcised دفع کردن راندن
chases راندن واخراج کردن
chasing راندن واخراج کردن
repulsing دفع کردن راندن
repulses دفع کردن راندن
repulsed دفع کردن راندن
descants زیاد سخن راندن
exorcising دفع کردن راندن
descant زیاد سخن راندن
exorcizing دفع کردن راندن
exorcizes دفع کردن راندن
exorcized دفع کردن راندن
repulse دفع کردن راندن
exorcize دفع کردن راندن
waft بهوا راندن بحرکت در اوردن
disroot ازجای خودبیرون کردن راندن
wafted بهوا راندن بحرکت در اوردن
hard charge بشدت و حداکثر سرعت راندن
wafting بهوا راندن بحرکت در اوردن
wafts بهوا راندن بحرکت در اوردن
sledge پتک زدن سورتمه راندن
sledges پتک زدن سورتمه راندن
steam propulsion of ships راندن کشتی ها بوسیله بخار
wedging گوه چوبی بسختی راندن
rechamber دوباره به داخل لوله راندن
wedged گوه چوبی بسختی راندن
wedge گوه چوبی بسختی راندن
dislodge از جای خودبیرون کردن راندن
dislodged از جای خودبیرون کردن راندن
dislodging از جای خودبیرون کردن راندن
dislodges از جای خودبیرون کردن راندن
solo بتنهایی راندن هواپیمای موتوردار
solos بتنهایی راندن هواپیمای موتوردار
ramming راندن گلوله به داخل لوله
wedges گوه چوبی بسختی راندن
to shut out راه ندادن ازمدنظر راندن یادورکردن
ram پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rammed پر کردن توپ راندن به داخل لوله
hackery ارابه هندی که کاونربرای راندن ان بکارمیبرند
rams پر کردن توپ راندن به داخل لوله
zoomed هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن
steering روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
pull over اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
tamp بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن
zooms هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن
sailing master افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
zoom هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
To treat them all alike. (indiscriminately). همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
drafting راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
brush back پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن
hacked ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hack ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacks ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
imshi فروارده نفتی که برای راندن مگس و حشرات دیگربکارمیبرند
power block سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
earths حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earth حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
solos پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
solo پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
automobiles اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
eject بیرون راندن بیرون انداختن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
axle stub اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com