English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
transient باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
transients باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
Other Matches
surge یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
impedance drop ولتاژ اتصال کوتاه
impedance voltage ولتاژ اتصال کوتاه
pulse دوره کوتاه سطح ولتاژ
pulsed دوره کوتاه سطح ولتاژ
impedance voltage test ازمایش ولتاژ اتصال کوتاه
pulse اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
spike پالس ولتاژ بسیار کوتاه مدت
pulsed اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
spike ولتاژ گذرای کوتاه مدت و نوک تیز
warm standby وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
ultrashort wave موج خیلی کوتاه
on a dime <idiom> درزمان خیلی کوتاه
very short برد خیلی کوتاه
ultrashort wave transmitter فرستنده موج خیلی کوتاه
You have cut my hair very short . سرم را ( موهایم را ) خیلی کوتاه کردید
The notice is too short [for me] . آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
snapshot 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
snapshots 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
zero hour لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
unipolar که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
transmission که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
transmissions که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
non return to zero سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
voltage balance موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
electrically قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
rattling خیلی تند خیلی خوب
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
positive سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
flashes لحظه
seconding لحظه
momentarily لحظه لحظه
momently هر لحظه
seconded لحظه
minute ان لحظه
flash لحظه
stound لحظه
flashed لحظه
trice لحظه
second لحظه
seconds لحظه
periods لحظه
simultaneous در یک لحظه
jiff یک لحظه
moments لحظه
period لحظه
in two shakes در یک لحظه
moment لحظه
instant لحظه
momentarily یک لحظه
instants لحظه
jiffy یک لحظه
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
nick of time <idiom> درآخرین لحظه
instantaneous acceleration شتاب لحظه ای
takeoffs لحظه اغازپرش
in an instant دریک لحظه
now در این لحظه
takeoff لحظه اغازپرش
instances لحظه مورد
instance لحظه مورد
chronoscope لحظه شمار
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
It was the work of a moment . کا ریک لحظه بود
last-minute hitch گیریی در لحظه آخر
moment لحظه گشتاور چرخشی
moments لحظه گشتاور چرخشی
spots زمان مختصر لحظه
spot زمان مختصر لحظه
anon چند لحظه بعد
He entered at that very moment . درهمان لحظه وارد شد
The moment I set eyes on you. , از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
sleep a wink <idiom> یه لحظه چشم روی هم گذاشتن
zero hour <idiom> لحظه دقیق حمله درجنگ
from now on <idiom> درست از همین لحظه به بعد
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
pullout لحظه بیرون امدن موج سواراز اب
If you wI'll wait a moment. اگر یک لحظه تلفن زد مرا خبرکن
Let me think a moment . بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
half مودمی که در هر لحظه در یک حالت کار میکند.
job کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
jobs کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
to go down to the wire <idiom> تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
simultaneous foul خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
to go down to the wire <idiom> تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
maximum بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
feeds وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
feed وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
ultimate stress تنش یک تکه از ماده در لحظه گسستگی یا شکست
I just had dinner. درست چند لحظه قبل شام خوردم
cps تعداد حروفی که هر لحظه چاپ یا پردازش می شوند
maximum بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
stall برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
colds خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
stalling برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
plumb point نقطه شاغولی دوربین هواپیمادر لحظه عکس برداری
monoprogramming system سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
zero point نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
coldest خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
one address computer ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
colder خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
vector پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vectors پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
block time زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
editors نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
modem مودم خودکار که در هر لحظه قابل فراخوانی برای دستیابی به سیستم است .گ
scrolls متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
scroll متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
heading crossing angle زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
editor نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
strong side سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
snapshot چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
snapshots چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
serials مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serial مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
marketing بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
vertical متن نمایش داده شده که بالا وپایین صفحه کامپیوتر حرکت میکند در هر لحظه یک خط
step اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
stepping اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
potential ولتاژ
electric tension ولتاژ
voltages ولتاژ
alternating voltage ولتاژ C.A
voltage ولتاژ
total voltage ولتاژ کل
line voltage ولتاژ خط
stand off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
constant voltage ولتاژ ثابت
phase to neutral voltage ولتاژ فازی
voltage level سطح ولتاژ
voltage loss اتلاف ولتاژ
line to neutral voltage ولتاژ فازی
voltage gradient گرادیان ولتاژ
potential gradient گرادیان ولتاژ
voltage balance میزان ولتاژ
potential drop افت ولتاژ
voltage amplifier امپلیفایر ولتاژ
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
voltage loss تلف ولتاژ
voltage measuring سنجش ولتاژ
rated voltage ولتاژ اسمی
circuit voltage ولتاژ مدار
voltage peak پیک ولتاژ
voltage gain بهره ولتاژ
deionization voltage ولتاژ دیونیزاسیون
voltage divider مقسم ولتاژ
voltage curve منحنی ولتاژ
potentiometer مقسم ولتاژ
voltage impluse ایمپولز ولتاژ
voltage control کنترل ولتاژ
voltage increase افزایش ولتاژ
potential regulator رگولاتور ولتاژ
potential regulator نافم ولتاژ
voltage compensation تعادل ولتاژ
voltage rise افزایش ولتاژ
voltage drop افت ولتاژ
voltage amplification تقویت ولتاژ
signal voltage ولتاژ دریافتی
terminal voltage ولتاژ قطبی
terminal voltage ولتاژ ترمینال
anode voltage ولتاژ اندی
threshold voltage ولتاژ استانه
plate voltage ولتاژ اندی
average voltage ولتاژ متوسط
service voltage ولتاژ کار
transformer voltage ولتاژ ترانسفورماتور
transient voltage ولتاژ لحظهای
transient voltage ولتاژ ضربهای
voltage impluse ضربان ولتاژ
operating voltage ولتاژ کار
normal voltage ولتاژ عادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com