Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (1 milliseconds)
English
Persian
indian club
باشگاه هندیها
Other Matches
farm
باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farmed
باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farms
باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
clup
باشگاه
clubmate
هم باشگاه
clubbing
باشگاه
clubbed
باشگاه
clubs
باشگاه
club
باشگاه
football club
[British Englisch]
باشگاه فوتبال
common rooms
باشگاه دانشجویان
common room
باشگاه دانشجویان
clubbing
خاج باشگاه
service club
باشگاه افراد
hunt club
باشگاه شکارچیان
clubs
خاج باشگاه
clubbed
خاج باشگاه
service club
باشگاه سربازان
club sport
باشگاه ورزشی
mess treasurer
حسابدار باشگاه
mess president
رئیس باشگاه
general manager
مدیر باشگاه
stewards
پیشخدمت باشگاه
steward
خدمه باشگاه
waived
رد ادعای باشگاه
mess
نهارخوری باشگاه
messes
نهارخوری باشگاه
waive
رد ادعای باشگاه
stewards
خدمه باشگاه
steward
پیشخدمت باشگاه
club
خاج باشگاه
waives
رد ادعای باشگاه
country clubs
باشگاه ورزشی وتفریحی
jockey club
باشگاه سوار کاران
jockey club
باشگاه سوارکاران انگلستان
country club
باشگاه خارج از شهر
mess treasurer
متصدی صندوق باشگاه
pro shop
فروشگاه باشگاه حرفهای
rotarian
عضو باشگاه روتاری
country clubs
باشگاه خارج از شهر
messes
غذاخوری باشگاه ناو
hell fire club
باشگاه جوانان بی پروا
golf club
باشگاه گلف بازان
mess
غذاخوری باشگاه ناو
clubhouses
محل باشگاه وانجمن
clubhouse
محل باشگاه وانجمن
country club
باشگاه ورزشی وتفریحی
pavilions
باشگاه بازیگران در انگلستان
pavilion
باشگاه بازیگران در انگلستان
gymkhanas
ورزشگاه باشگاه ورزشی
gymkhana
ورزشگاه باشگاه ورزشی
options
حق باشگاه در تمدید قرارداد
option
حق باشگاه در تمدید قرارداد
wardroom
باشگاه افسران ناو
YMCA
مخفف باشگاه جوانان مسیحی
unattached
بدون وابستگی ورزشکار به باشگاه
YMCAs
مخفف باشگاه جوانان مسیحی
glee club
کلوب یا باشگاه اواز و سرود
protection and indemnity club
باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
clubbing
:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubs
:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubbed
:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
club
:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
to go clubbing
به باشگاه
[های]
شب رفتن
[برای رقص و غیره]
man a bout town
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
p&l club
club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
yaght club
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com