English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
to laugh boisterously باصدای بلند خندیدن
Other Matches
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
loudest باصدای بلند
highest باصدای بلند
high باصدای بلند
loud باصدای بلند
aloud باصدای بلند
highs باصدای بلند
louder باصدای بلند
dirdum توبیخ باصدای بلند
harangue باصدای بلند نطق کردن
harangued باصدای بلند نطق کردن
The laugh(talk) loudly. بلند خندیدن (حرف زدن )
sound off باصدای بلند صحبت کردن
haranguing باصدای بلند نطق کردن
harangues باصدای بلند نطق کردن
ululate باصدای بلند ناله وزاری کردن
declamatory مربوط به قرائت مطلبی باصدای بلند وغرا
slammed صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slams صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slamming صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slam صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
clackvalve دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
chortles خندیدن
chortled خندیدن
chortle خندیدن
chortling خندیدن
to smile at خندیدن به
giggled ول خندیدن
giggling ول خندیدن
giggles ول خندیدن
giggle ول خندیدن
in stitches <idiom> خندیدن
yuk قاهقاه خندیدن
plopping باصدای تلپ
plops باصدای تلپ
plopped باصدای تلپ
risibility توانایی خندیدن
plunk باصدای تلپ
laugh in one's sleeve زیر لب خندیدن
tolaugh.atany thing بچیزی خندیدن
giglot خندیدن است
giglet خندیدن است
boisterously باصدای زیاد
swish باصدای فش فش زدن
swished باصدای فش فش زدن
snickered باصدا خندیدن
snicker باصدا خندیدن
swishes باصدای فش فش زدن
swishing باصدای فش فش زدن
snickers باصدا خندیدن
plop باصدای تلپ
to force a laugh بزور خندیدن
simper سفیهانه خندیدن
sniggering زیر لب خندیدن
simper بیجا خندیدن
simpered بیجا خندیدن
simpered سفیهانه خندیدن
snigger زیر لب خندیدن
simpering بیجا خندیدن
sniggered زیر لب خندیدن
snickering باصدا خندیدن
audibly باصدای رسا
sniggers زیر لب خندیدن
simpers سفیهانه خندیدن
simpers بیجا خندیدن
simpering سفیهانه خندیدن
chuckling پیش خود خندیدن
chuckle بادهان بسته خندیدن
chuckle پیش خود خندیدن
whicker بع بع کردن زیر لب خندیدن
chuckling بادهان بسته خندیدن
chuckles پیش خود خندیدن
chuckles بادهان بسته خندیدن
to laugh to scorn خندیدن به ریشخند کردن
chuckled پیش خود خندیدن
chuckled بادهان بسته خندیدن
flip flop باصدای چلپ چلوپ
To laugh in someones face. به ریش کسی خندیدن
laugh خندیدن خندان بودن
laughed خندیدن خندان بودن
laughs خندیدن خندان بودن
rasp باصدای سوهان گوش راازردن
derides بکسی خندیدن استهزاء کردن
highs تند زیاد باصدای زیر
derided بکسی خندیدن استهزاء کردن
high تند زیاد باصدای زیر
deride بکسی خندیدن استهزاء کردن
titter پوزخند زدن ترتر خندیدن
tittered پوزخند زدن ترتر خندیدن
tittering پوزخند زدن ترتر خندیدن
gaff باصدای بلندخندیدن قلابدار کردن
highest تند زیاد باصدای زیر
rasped باصدای سوهان گوش راازردن
whish باصدای هیس حرکت کردن
rasping باصدای سوهان گوش راازردن
rasps باصدای سوهان گوش راازردن
deriding بکسی خندیدن استهزاء کردن
titters پوزخند زدن ترتر خندیدن
whiff باصدای پف حرکت دادن وزیدن
flopped صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flopping صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flops صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flop صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
Langhing is improper at a funeral. خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
to ring the curtain up or down پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
tolls طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
stumping بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumps بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumped بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stump بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
thundered اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
thunders اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
thunder اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
thready رشته رشته باصدای باریک
cachinnate قاه قاه خندیدن
guffawed قاه قاه خندیدن
to roar with laughter قاه قاه خندیدن
guffaw قاه قاه خندیدن
hee-haw قاه قاه خندیدن
guffawing قاه قاه خندیدن
hee-haws قاه قاه خندیدن
to burst out laughing قاه قاه خندیدن
guffaws قاه قاه خندیدن
high (1 9 to 36) بلند
highest بلند
megaphone بلند گو
long بلند
tallest بلند
high بلند
taller قد بلند
tallest قد بلند
legged پا بلند
lengthwise بلند
tall قد بلند
megaphones بلند گو
vociferous بلند
forte بلند
highfalutin بلند
eton collan بلند
grandiose بلند
eminent بلند
loftily بلند
willowy بلند
highs بلند
skyscraper بلند
skyscrapers بلند
tall بلند
uplands بلند
taller بلند
upland بلند
loudspeaker بلند گو
fortes بلند
talll قد بلند
mouth filling بلند
loudly بلند
aloud بلند
high grown بلند قد
longest بلند
pointers خط کش بلند
rumbustious بلند
longs بلند
soaring بلند
talll بلند
amplifier بلند گو
amplifiers بلند گو
pointer خط کش بلند
long- بلند
longed بلند
loud speaker بلند گو
longer بلند
towering بلند
promontory دماغه بلند
tosses ضربه بلند
fortes موسیقی بلند
hoists بلند کردن
ambitions بلند پروازی
toss ضربه بلند
ambitions بلند همتی
yuk خندهی بلند
hoist بلند کردن
tossed ضربه بلند
top-level بلند پایه
ambition بلند پروازی
ambition بلند همتی
tossing ضربه بلند
promontories دماغه بلند
low-rise نه بسیار بلند
To do something slapdash. سر بلند بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com