English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (39 milliseconds)
English Persian
frank باطل کردن مصون ساختن
franked باطل کردن مصون ساختن
franker باطل کردن مصون ساختن
frankest باطل کردن مصون ساختن
franking باطل کردن مصون ساختن
franks باطل کردن مصون ساختن
Other Matches
override باطل کردن باطل ساختن
overrode باطل کردن باطل ساختن
overridden باطل کردن باطل ساختن
overrides باطل کردن باطل ساختن
rescinding باطل ساختن
rescind باطل ساختن
rescinds باطل ساختن
cancel [booking, reservation] باطل ساختن
countermand باطل ساختن
falsify دست بردن در باطل ساختن
falsifying دست بردن در باطل ساختن
falsifies دست بردن در باطل ساختن
falsified دست بردن در باطل ساختن
void باطل شدن باطل کردن
immunization مصون کردن
mithridatize از اثر زهر مصون کردن
immune مصون کردن محفوظ کردن
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
an absurd notion خیال باطل عقیده باطل
cancel باطل کردن
disannul باطل کردن
invalidated باطل کردن
invalidate باطل کردن
invalidates باطل کردن
quash باطل کردن
disnnul باطل کردن
cancelling باطل کردن
cancels باطل کردن
to knock the bottom out of باطل کردن
frustrates باطل کردن
abrogate باطل کردن
quashes باطل کردن
quashed باطل کردن
knock on the head باطل کردن
frustrating باطل کردن
nullify باطل کردن
dispense باطل کردن
dispensed باطل کردن
nulify باطل کردن
over rule باطل کردن
annuls باطل کردن
dispenses باطل کردن
dispensing باطل کردن
nullifies باطل کردن
nullified باطل کردن
frustrate باطل کردن
abjure باطل کردن
annulling باطل کردن
abolish باطل کردن
dissolve باطل کردن
annulled باطل کردن
elide باطل کردن
remit باطل کردن
strike out باطل کردن
derogate باطل کردن
nullifying باطل کردن
revoke باطل کردن
withdraw باطل کردن
overridden باطل کردن
undo باطل کردن
override باطل کردن
overrides باطل کردن
overrode باطل کردن
undoes باطل کردن
annul باطل کردن
daydream خیال باطل کردن
void بی ارزش باطل کردن
daydreamed خیال باطل کردن
daydreams خیال باطل کردن
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
daydreaming خیال باطل کردن
to set a اندازه گرفتن باطل کردن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque). باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
set aside باطل کردن تخصیص دادن
postmarks تمبر رابوسیله مهر باطل کردن
postmark تمبر رابوسیله مهر باطل کردن
dispelled دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispel دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispels دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispelling دفع کردن طلسم را باطل کردن
inviolate مصون
immune مصون
invioable مصون
immundity مصون
privileged مصون
inviolable مصون
infallible مصون از خطا
inviolable مصون ازتعرض
irrefrangible نگفتنی مصون
inviolably بطور مصون
sacred cows شخص مصون از انتقاد
immune from disease مصون از گرفتن ناخوشی
sacred cow شخص مصون از انتقاد
cancel باطل کردن اقاله کردن
cancels باطل کردن اقاله کردن
invalid علیل کردن باطل کردن
invalids علیل کردن باطل کردن
aside الغا کردن باطل کردن
asides الغا کردن باطل کردن
abrogates باطل کردن منسوخ کردن
cancelling باطل کردن اقاله کردن
infallible مصون از خطا منزه از گناه
inviolability مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
guinea pigs کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pig کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
dunnage کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
preparing اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody. با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
makes درست کردن ساختن اماده کردن
engineered اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer اداره کردن طرح کردن و ساختن
make درست کردن ساختن اماده کردن
engineers اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepares اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to lay it on thick نصب کردن ساختن
get مجاب کردن ساختن
gets مجاب کردن ساختن
getting مجاب کردن ساختن
to manufacture [into] ساختن [درست کردن] [به]
work up ترکیب کردن ساختن
retards کند ساختن معوق کردن
to cotton with each other باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together باهم ساختن یارفاقت کردن
retarding کند ساختن معوق کردن
assimilated هم جنس کردن شبیه ساختن
admired متحیر کردن متعجب ساختن
assimilate تلفیق کردن همانند ساختن
entombs دفن کردن مقبره ساختن
illuminating درخشان ساختن زرنما کردن
admires متحیر کردن متعجب ساختن
illuminates درخشان ساختن زرنما کردن
illuminate درخشان ساختن زرنما کردن
redargue متهم ساختن تکذیب کردن
retard کند ساختن معوق کردن
entomb دفن کردن مقبره ساختن
assimilate هم جنس کردن شبیه ساختن
entombed دفن کردن مقبره ساختن
entombing دفن کردن مقبره ساختن
surprize متعجب ساختن غافلگیر کردن
detects کشف کردن نمایان ساختن
highlighting روشن ساختن مشخص کردن
tumify اماس کردن متورم ساختن
destroy ویران کردن نابود ساختن
fraternised برادری کردن متفق ساختن
fraternises برادری کردن متفق ساختن
fraternising برادری کردن متفق ساختن
fraternize برادری کردن متفق ساختن
fraternized برادری کردن متفق ساختن
fraternizes برادری کردن متفق ساختن
fraternizing برادری کردن متفق ساختن
destroying ویران کردن نابود ساختن
attracted جذب کردن مجذوب ساختن
destroys ویران کردن نابود ساختن
lane کوچه ساختن منشعب کردن
detecting کشف کردن نمایان ساختن
spellbind مجذوب کردن مفتون ساختن
inculcating جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcated جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcate جایگیر ساختن تلقین کردن
surprise متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprises متعجب ساختن غافلگیر کردن
indicate نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicates نمایان ساختن اشاره کردن بر
attract جذب کردن مجذوب ساختن
attracting جذب کردن مجذوب ساختن
attracts جذب کردن مجذوب ساختن
detect کشف کردن نمایان ساختن
tepefy ولرم کردن ملول ساختن
detected کشف کردن نمایان ساختن
lanes کوچه ساختن منشعب کردن
subdue مقهور ساختن رام کردن
localising محلی کردن موضعی ساختن
localises محلی کردن موضعی ساختن
serializing نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialised نوبتی کردن پیاپی ساختن
please خشنود ساختن کیف کردن
assimilating تلفیق کردن همانند ساختن
pleases خشنود ساختن کیف کردن
assimilating هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilates تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates هم جنس کردن شبیه ساختن
localize محلی کردن موضعی ساختن
localizes محلی کردن موضعی ساختن
subdues مقهور ساختن رام کردن
subduing مقهور ساختن رام کردن
provide میسر ساختن تامین کردن
provides میسر ساختن تامین کردن
prepare مهیا ساختن مجهز کردن
prepares مهیا ساختن مجهز کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com