Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (31 milliseconds)
English
Persian
interpolate
باعبارت تازه تحریف کردن
interpolated
باعبارت تازه تحریف کردن
interpolates
باعبارت تازه تحریف کردن
interpolating
باعبارت تازه تحریف کردن
Other Matches
garble
تحریف تحریف کردن
falsify
تحریف کردن
falsified
تحریف کردن
falsifying
تحریف کردن
falsifies
تحریف کردن
distort
تحریف کردن
mutilating
تحریف کردن
distorts
تحریف کردن
agonizes
تحریف کردن
agonized
تحریف کردن
agonising
تحریف کردن
agonises
تحریف کردن
agonised
تحریف کردن
mutilate
تحریف کردن
mutilates
تحریف کردن
anagrammatize
تحریف کردن
slanted
تحریف کردن
slants
تحریف کردن
slant
تحریف کردن
tamper with
تحریف کردن
agonize
تحریف کردن
skews
تحریف کردن نامتوازن
skew
تحریف کردن نامتوازن
garble
تحریف یا ناقص کردن
skewing
تحریف کردن نامتوازن
spoliation
تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
mutilating
تحریف شدن معیوب کردن
diddling
تحریف کردن به وسیله داده
mutilates
تحریف شدن معیوب کردن
mutilate
تحریف شدن معیوب کردن
diddles
تحریف کردن به وسیله داده
diddle
تحریف کردن به وسیله داده
diddled
تحریف کردن به وسیله داده
enactory
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood
<idiom>
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
new coined
تازه بنیاد تازه سکه زده
newlywed
تازه داماد تازه عروس
to wipe the slate clean
<idiom>
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
fresh-
تازه کردن
freshen
تازه کردن
refresh
تازه کردن
freshened
تازه کردن
freshening
تازه کردن
freshens
تازه کردن
refreshed
تازه کردن
freshest
تازه کردن
refreshes
تازه کردن
fresh
تازه کردن
refreshed
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refresh
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
reman
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
initiates
تازه وارد کردن
redecorates
تزئینات تازه کردن
refurbishes
روشن و تازه کردن
refurbishing
روشن و تازه کردن
redecorated
تزئینات تازه کردن
resurfaces
روکش تازه کردن
redecorate
تزئینات تازه کردن
resurfaced
روکش تازه کردن
initiated
تازه وارد کردن
To catch ones breath .
نفس تازه کردن
initiating
تازه وارد کردن
initiate
تازه وارد کردن
refurbish
روشن و تازه کردن
refurbished
روشن و تازه کردن
repave
تازه سنگفرش کردن
refinish
روکاری تازه کردن
resurface
روکش تازه کردن
to take breath
نفس تازه کردن
redecorating
تزئینات تازه کردن
hobbledehoy
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
hit the spot
<idiom>
نیروی تازه وارد کردن
To opev someones wound.
داغ کسی را تازه کردن
scratch the surface
<idiom>
تازه شروع به کار کردن
reengine
دارای موتور تازه کردن
respire
امید تازه پیدا کردن
respiring
امید تازه پیدا کردن
respires
امید تازه پیدا کردن
respired
امید تازه پیدا کردن
reforesting
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
to move in
بخانه تازه اسباب کشی کردن
refresh
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshed
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshes
نیروی تازه دادن تقویت کردن
move in
به خانه تازه اسباب کشی کردن
to reseat a theatre
صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
reincarnate
تجسم یا زندگی تازه دادن حلول کردن
mutilation
تحریف
distortions
تحریف
anagrams
تحریف
anagram
تحریف
falsification
تحریف
falsifyer
تحریف
distortion
تحریف
multilation
تحریف
corruption
تحریف
to refresh
[jog]
your memory
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
proselyte
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
convert
معکوس کردن تازه کردن
converted
معکوس کردن تازه کردن
converting
معکوس کردن تازه کردن
converts
معکوس کردن تازه کردن
paramnesia
تحریف حافظه
sophistication
اغوا تحریف
corrupts
تحریف شده
distorted
تحریف شده
perverted
تحریف شده
corrupt
تحریف شده
corrupting
تحریف شده
corrupted
تحریف شده
mutilated
تحریف شده
garbler
تحریف کننده
falsifyer
تحریف کننده
retrospective falsification
تحریف گذشته
perceptual distortion
تحریف ادراکی
falsifier
تحریف کننده
distorted prices
قیمتهای تحریف شده
ban
حکم تحریف یا توقیف
bans
حکم تحریف یا توقیف
anagrammatic
وابسته به قلب و تحریف
banning
حکم تحریف یا توقیف
anagrammatical
وابسته به قلب و تحریف
winds
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
wind
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
twister
کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
twisters
کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
piracy
کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
refresh buffer
یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
fascism
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
recent
تازه
newfashioned
تازه
greenest
تازه
newfangled
مد تازه
new fashioned
تازه
scions
تازه
green
تازه
new fallen
تازه
scion
تازه
new-laid
تازه
new laid
تازه
modern
تازه
mint a mint condition
تازه تازه
new born
تازه
red hot
تازه
renewed
تازه
up-to-date
تازه
up to date
تازه
the new world
تازه
freshest
تازه
fresh
تازه
fresh-
تازه
newest
تازه
post glacial
تازه
newer
تازه
young
تازه
younger
تازه
new
تازه
dewy
تازه
brand new
تر و تازه
new-
تازه
dewiest
تازه
inchoative
تازه
dewier
تازه
far out
تازه و غیرسنتی
to innovate in
تازه اوردن
revised edition
چاپ تازه
nascence
تازه پیداشدگی
newcomers
تازه وارد
What is new? What is cooking ?
تازه چه خبر ؟
newcomer
تازه وارد
recruit
کارمند تازه
reprints
چاپ تازه
recruit
تازه سرباز
recension
چاپ تازه
recent development
بسط تازه
immigrants
تازه وارد
regeneracy
تولد تازه
regeneration
تولد تازه
converted
تازه کیش
birdegroom
تازه داماد
rebirth
تولد تازه
tenderfoot
تازه کار
refresher
تازه کننده
immigrant
تازه وارد
converting
تازه کیش
converts
تازه کیش
refreshment
تازه سازی
reappraisals
ارزیابی تازه
reappraisal
ارزیابی تازه
refreshments
تازه سازی
new buit
تازه ساخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com