Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
hemagglutinate
باعث انعقاد خون شدن
Other Matches
anticoagulant
مانع انعقاد خون داروی ضد انعقاد خون
ratification
انعقاد
gelation
انعقاد
coagulation
انعقاد
conclusions
انعقاد
ligation
انعقاد
coalescence
انعقاد
conclusion
انعقاد
conclusion of a treaty
انعقاد معاهده
coagulability
قابلیت انعقاد
casus fofderis
هدف انعقاد پیمان
sessions
دوره انعقاد اجلاس
session
دوره انعقاد اجلاس
casus fofderis
سبب انعقاد پیمان
conceptions
رای انعقاد نطفه
conception
رای انعقاد نطفه
thromboplastic
تسریع کننده انعقاد خون
coagulability
دلمه شدنی انعقاد پذیری
drive a hard bargain
<idiom>
انعقاد معامله بودن هیچ سودی
author
باعث
incentives
باعث
incentive
باعث
causes
باعث
cause
باعث
causing
باعث
vibrative
باعث ارتعاش
vibratory
باعث ارتعاش
productive of annoyance
باعث زحمت
to give rise to
باعث شدن
to give birth to
باعث شدن
it will give rise to a quarrel
باعث دعواخواهد شد
give rise to
باعث شدن
make
باعث شدن
makes
باعث شدن
touch off
<idiom>
باعث انفجارشدن
take its toll
<idiom>
باعث ویرانی
motive
محرک باعث
motives
محرک باعث
set off
<idiom>
باعث انفجارشدن
author
باعث شدن
occasion
تصادف باعث شدن
occasioned
تصادف باعث شدن
occasioning
تصادف باعث شدن
occasions
تصادف باعث شدن
It is to our credit.
باعث روسفیدی ماست
drinking was his ruin
باعث خرابی اوشد
it occasioned his death
باعث مرگ اوشد
step on one's toes
<idiom>
باعث رنجش شدن
turn one's stomach
<idiom>
باعث حال به هم خوردگی
With pleasure.
باعث افتخار من است.
My pleasure.
باعث افتخار من است.
put through the wringer
<idiom>
باعث استرسزیاد شدن
knock oneself out
<idiom>
باعث تلاش فراوان
it provokes laughter
باعث خنده است
get (someone) down
<idiom>
باعث ناراحتی شدن
give rise to
<idiom>
باعث کاری شدن
to cavse to see
باعث دیدن شدن
do out of
<idiom>
باعث از دست دادن
throw back
باعث تاخیر شدن رجعت
occasioning
سبب موقعیت باعث شدن
shut up
باعث وقفه در تکلم شدن
occasioned
سبب موقعیت باعث شدن
makes
باعث شدن وادار یا مجبورکردن
make
باعث شدن وادار یا مجبورکردن
make out
<idiom>
باعث اعتماد،اثبات شخص
having
باعث انجام کاری شدن
have
باعث انجام کاری شدن
swirls
گشتن باعث چرخش شدن
swirling
گشتن باعث چرخش شدن
knock the living daylights out of someone
<idiom>
باعث غش کردن کسی شدن
occasions
سبب موقعیت باعث شدن
put on the map
<idiom>
باعث معروف شدن مکانی
give to understand
<idiom>
باعث فهم کسی شدن
casus belli
عمل خصمانه باعث جنگ
occasion
سبب موقعیت باعث شدن
allergen
مادهای که باعث حساسیت میشود
step up
<idiom>
باعث سریع شدن چیزی
stir up a hornet's nest
<idiom>
باعث عصبانیت مردم شدن
give pause to
<idiom>
باعث توقف وفکر شدن
get through to
<idiom>
باعث فهمیدن کسی شود
swirled
گشتن باعث چرخش شدن
swirl
گشتن باعث چرخش شدن
keep (someone) up
<idiom>
باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
have the last laugh
<idiom>
باعث احمق بنظر رسیدن شخص
bring the house down
<idiom>
باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
business
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
crack the whip
<idiom>
باعث سخت کارکردن شخصی شدن
businesses
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
q fever
تب کیو که باعث ذات الریه میشود
definition
کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
pep talk
<idiom>
صحبتی که باعث ایجاد انگیزه درفرد شود
transfer payment
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
glitch
هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
glitches
هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
avalanche
عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
avalanches
عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
air one's dirty laundry (linen) in public
<idiom>
مسئلهای که فاش شدنش باعث ناراحتی شود
type ahead
ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
hemolyze
باعث تجزیه گویچه سرخ خون شدن
definitions
کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
drive
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
drives
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
biases
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
bias
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
to show somebody up
[by behaving badly]
باعث خجالت کسی شدن
[با رفتار بد خود]
hang up
<idiom>
جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
leveled
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
wrong-foot
باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
levelled
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levels
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
template
دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
backspace
کلیدی که باعث برگشت یک واحد به عقب یا چپ نشانه گر میشود
templates
دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
series
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
level
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
fatal error
خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
bounces
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounce
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounced
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
fused
رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
fuse
رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
CTR
انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
logical
خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
rung
[تکه ای افقی که باعث قویتر شدن ساختار سندلی میشود]
This law wI'll be a disincentive to foreign investors.
این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
hits
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
ctrl
انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
yips
هیجان و نگرانی از فشارروحی مسابقه که باعث بازی غلط میشود
action
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
in off
به کیسه انداختن گوی بیلیاردکه باعث کاستن امتیاز میشود
hit
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
delta clock
مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
actions
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
turpis causa
عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
backspace
کدی که باعث یک واحد برگشت نشانه گر در صفحه نمایش میشود
over voltage protection
وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
leg before
ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
dry contact
اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
hitting
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
estopel
عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
minimal tree
درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
bell character
کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
non breaking space
حرف فاصله که باعث میشود و کلمه توسط خط شکسته جدا نشوند
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
dead
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
polarized
ورودی ای که خصوصیتی دارد که باعث میشود فقط به یک طریق وارد سوکت شود
halt
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halt
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
res inter alios
debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
halted
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halted
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
returns
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
halts
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
returned
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
aggregates
دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
return
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
halts
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
aggregate
دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
plea in abatement
دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
returning
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
memorandums
ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
memoranda
ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
autoscore
در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
catastrophic error
مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
memorandum
ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
ACPI
که باعث میشود سیستم عامل به طور خودکار سخت افزار مناسب را تشخیص دهد
burn out
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
scsi
پیشرفتی که باعث افزایش نرخ ارسال داده نسبت به مشخصات اصلی JCSI میشود
vectors
که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
vector
که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
capitals
کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
DoubleSpace
برنامه نرم افزاری که بخشی از DOS-MS است و باعث فشرده سازی دیسک میشود
to poke one's head into a hornets' nest
<idiom>
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
to stir up a hornet's nest
<idiom>
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
to open a can of worms
<idiom>
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
caps
کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
dragging
روشی که باعث میشودتصویر گرافیکی نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند
ditched
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
terminator
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
ditch
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
running down case
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
policy of contianment
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
ditches
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
flutters
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
LSD
لیسرجیک اسید دی اتیل آمید
[دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
fluttering
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
antibiotic
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
draw
ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
fluttered
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
draws
ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
flutter
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
cruelty
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
common nuisance
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
reactive mode
حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
alphaphotographic
آنچه باعث نمایش تصاویر با استفاده از حروف گرافیکی از پیش تعیین شده برای سرویسهای تلتکس می شوند
kelly
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com