English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
step on one's toes <idiom> باعث رنجش شدن
Other Matches
displeasure رنجش
irritation رنجش
irritations رنجش
bad blood رنجش
miff رنجش
vexations رنجش
vexation رنجش
irritancy رنجش
pique رنجش
annoyance رنجش
dudgeon رنجش
acrimony رنجش
resentment رنجش
grief رنجش
bothers رنجش پریشانی
bothering رنجش پریشانی
bothered رنجش پریشانی
vexatious رنجش امیز
nuisance مایه رنجش
nuisances مایه رنجش
offence رنجش تجاوز
offense,etc خطا رنجش
offense رنجش تجاوز
offenses رنجش تجاوز
umbrage نگرانی رنجش
annoying رنجش اور
bother رنجش پریشانی
resent افهار رنجش کردن
resented افهار رنجش کردن
resenting افهار رنجش کردن
to take umbra at رنجش پیدا کردن از
resents افهار رنجش کردن
pain in the neck (ass) <idiom> کاریا شخص رنجش آور
wounded feelings رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
causes باعث
author باعث
cause باعث
incentive باعث
incentives باعث
causing باعث
motive محرک باعث
author باعث شدن
make باعث شدن
makes باعث شدن
it will give rise to a quarrel باعث دعواخواهد شد
set off <idiom> باعث انفجارشدن
give rise to باعث شدن
motives محرک باعث
to give birth to باعث شدن
to give rise to باعث شدن
touch off <idiom> باعث انفجارشدن
productive of annoyance باعث زحمت
vibrative باعث ارتعاش
vibratory باعث ارتعاش
take its toll <idiom> باعث ویرانی
do out of <idiom> باعث از دست دادن
get (someone) down <idiom> باعث ناراحتی شدن
give rise to <idiom> باعث کاری شدن
knock oneself out <idiom> باعث تلاش فراوان
turn one's stomach <idiom> باعث حال به هم خوردگی
With pleasure. باعث افتخار من است.
It is to our credit. باعث روسفیدی ماست
it occasioned his death باعث مرگ اوشد
drinking was his ruin باعث خرابی اوشد
it provokes laughter باعث خنده است
My pleasure. باعث افتخار من است.
to cavse to see باعث دیدن شدن
occasions تصادف باعث شدن
occasioning تصادف باعث شدن
occasioned تصادف باعث شدن
occasion تصادف باعث شدن
put through the wringer <idiom> باعث استرسزیاد شدن
step up <idiom> باعث سریع شدن چیزی
allergen مادهای که باعث حساسیت میشود
make باعث شدن وادار یا مجبورکردن
makes باعث شدن وادار یا مجبورکردن
give to understand <idiom> باعث فهم کسی شدن
get through to <idiom> باعث فهمیدن کسی شود
give pause to <idiom> باعث توقف وفکر شدن
occasion سبب موقعیت باعث شدن
stir up a hornet's nest <idiom> باعث عصبانیت مردم شدن
occasioned سبب موقعیت باعث شدن
occasioning سبب موقعیت باعث شدن
occasions سبب موقعیت باعث شدن
knock the living daylights out of someone <idiom> باعث غش کردن کسی شدن
make out <idiom> باعث اعتماد،اثبات شخص
put on the map <idiom> باعث معروف شدن مکانی
having باعث انجام کاری شدن
swirls گشتن باعث چرخش شدن
swirl گشتن باعث چرخش شدن
throw back باعث تاخیر شدن رجعت
swirled گشتن باعث چرخش شدن
shut up باعث وقفه در تکلم شدن
swirling گشتن باعث چرخش شدن
casus belli عمل خصمانه باعث جنگ
have باعث انجام کاری شدن
hemagglutinate باعث انعقاد خون شدن
have the last laugh <idiom> باعث احمق بنظر رسیدن شخص
business که باعث میشود یک تجارت کار باشد
businesses که باعث میشود یک تجارت کار باشد
q fever تب کیو که باعث ذات الریه میشود
crack the whip <idiom> باعث سخت کارکردن شخصی شدن
bring the house down <idiom> باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
keep (someone) up <idiom> باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
type ahead ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
glitches هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
drives باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
pep talk <idiom> صحبتی که باعث ایجاد انگیزه درفرد شود
hemolyze باعث تجزیه گویچه سرخ خون شدن
glitch هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
to show somebody up [by behaving badly] باعث خجالت کسی شدن [با رفتار بد خود]
avalanche عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
definitions کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
biases وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
drive باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
avalanches عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
air one's dirty laundry (linen) in public <idiom> مسئلهای که فاش شدنش باعث ناراحتی شود
definition کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
bias وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
series 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
fatal error خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
backspace کلیدی که باعث برگشت یک واحد به عقب یا چپ نشانه گر میشود
hang up <idiom> جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
levels کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levelled کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
fused رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounced جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
fuse رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
templates دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
template دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
leveled کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
rung [تکه ای افقی که باعث قویتر شدن ساختار سندلی میشود]
hits دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hitting دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
turpis causa عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
leg before ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
delta clock مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
over voltage protection وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
action که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
dry contact اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
in off به کیسه انداختن گوی بیلیاردکه باعث کاستن امتیاز میشود
logical خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
ctrl انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
CTR انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
actions که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
yips هیجان و نگرانی از فشارروحی مسابقه که باعث بازی غلط میشود
hit دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
backspace کدی که باعث یک واحد برگشت نشانه گر در صفحه نمایش میشود
minimal tree درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
non breaking space حرف فاصله که باعث میشود و کلمه توسط خط شکسته جدا نشوند
dead کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
In the long run fatty food makes your arteries clog up. در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
estopel عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
halted دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halts دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halts دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halt دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
polarized ورودی ای که خصوصیتی دارد که باعث میشود فقط به یک طریق وارد سوکت شود
halt دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
returns دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
returning دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
halted دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
plea in abatement دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
res inter alios debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
aggregate دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
return دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
aggregates دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
returned دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
autoscore در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
memorandum ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
memorandums ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
catastrophic error مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
memoranda ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
capitals کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
to open a can of worms <idiom> چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
scsi پیشرفتی که باعث افزایش نرخ ارسال داده نسبت به مشخصات اصلی JCSI میشود
vectors که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
ACPI که باعث میشود سیستم عامل به طور خودکار سخت افزار مناسب را تشخیص دهد
vector که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
to poke one's head into a hornets' nest <idiom> چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
caps کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
to stir up a hornet's nest <idiom> چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
DoubleSpace برنامه نرم افزاری که بخشی از DOS-MS است و باعث فشرده سازی دیسک میشود
dragging روشی که باعث میشودتصویر گرافیکی نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند
flutters کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
running down case دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
antibiotic مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
draws ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
draw ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
LSD لیسرجیک اسید دی اتیل آمید [دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com