English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
English Persian
snuff بافوت خاموش کردن
Other Matches
blow down بافوت درست کردن
exsufflate بافوت بیرون کردن
exsufflate بافوت دفع کردن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdown دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
harder که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
smother خاموش کردن
smothering خاموش کردن
smothered خاموش کردن
smothers خاموش کردن
to snuff out خاموش کردن
turn-offs خاموش کردن
put out خاموش کردن
outed خاموش کردن
extinguishes خاموش کردن
to switch off خاموش کردن
turn-off خاموش کردن
to put out خاموش کردن
turn out <idiom> خاموش کردن
turn off خاموش کردن
dout خاموش کردن
suffocating خاموش کردن
out- خاموش کردن
extinguishing خاموش کردن
extinguish خاموش کردن
out خاموش کردن
suffocates خاموش کردن
suffocated خاموش کردن
suffocate خاموش کردن
hush خاموش کردن
quenching خاموش کردن
shut down خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
quench خاموش کردن ترساندن
quenched خاموش کردن ترساندن
turn off <idiom> بستن ،خاموش کردن
quenches خاموش کردن ترساندن
to shut down a reactor راکتوری را خاموش کردن
to smother a flame شعله ای را خاموش کردن
snubs سربالا خاموش کردن
snubbed سربالا خاموش کردن
snub سربالا خاموش کردن
fight the fire اتش خاموش کردن
To extinguish a fire. آتش را خاموش کردن
snubbing سربالا خاموش کردن
to blow out alamp خاموش کردن چراغ
to laugh down با خنده خاموش کردن
To dye ones hair. موها را خاموش کردن
stifle خاموش کردن فرونشاندن
turn-offs خاموش کردن یاشدن
turn off خاموش کردن یاشدن
turn-off خاموش کردن یاشدن
to talk down خاموش یاساکت کردن
turn out باکلید خاموش کردن
stifles خاموش کردن فرونشاندن
powered خاموش کردن یک وسیله
stifled خاموش کردن فرونشاندن
powering خاموش کردن یک وسیله
powers خاموش کردن یک وسیله
power خاموش کردن یک وسیله
light line خط خاموش کردن چراغ خودروها
power down قطع برق خاموش کردن
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
still ساکت کردن خاموش شدن
stills ساکت کردن خاموش شدن
stillest ساکت کردن خاموش شدن
stiller ساکت کردن خاموش شدن
to snuff out در نتیجه گل گیری خاموش کردن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
stanch خاموش کردن ساکت شدن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
radar silence خاموش کردن موقتی رادارها
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
to turn off خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
shut off <idiom> بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
powering خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
To squash someone . تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blankets پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
muffles خاموش کردن ساکت کردن
dumber لال کردن خاموش کردن
quenched دفع کردن خاموش کردن
quench دفع کردن خاموش کردن
quenches دفع کردن خاموش کردن
still brith خاموش کردن ساکت کردن
dumbest لال کردن خاموش کردن
muffle خاموش کردن ساکت کردن
muffling خاموش کردن ساکت کردن
dumb لال کردن خاموش کردن
magnetic blowout خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
fail سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
quiescent خاموش
extinguished خاموش
silent خاموش
whist خاموش
mumchance خاموش
h! خاموش
soundless خاموش
on/off light خاموش
on/off خاموش
on-off button خاموش
off خاموش
uncommunicative خاموش
hist خاموش
outed دستگاه خاموش
to burn out خاموش شدن
tight mouthed کم حرف خاموش
Quiet!silence! خاموش ( ساکت ) !
out- دستگاه خاموش
tight-lipped کم حرف خاموش
tight lipped کم حرف خاموش
dry up خاموش شدن
silences خاموش شدن
out دستگاه خاموش
reserved خاموش کم حرف
quaker's meeting انجمن خاموش
go out خاموش شدن
glumpy خاموش وکدر
silencers خاموش کننده
snuff خاموش شدن
silencing خاموش شدن
to stand mute خاموش ماندن
extinction خاموش سازی
to keep silence خاموش بودن
to keep silence خاموش شدن
spark arrester جرقه خاموش کن
extinguisher خاموش کننده
silenced خاموش شدن
inextinguishable خاموش نشدنی
silence خاموش شدن
to hold one's tongue خاموش شدن
quenchless خاموش نشدنی
quietest ساکن خاموش
taciturn کم سخن خاموش
tacit مقدر خاموش
stills خاموش ساکت
stillest خاموش ساکت
inactive status خط مشی خاموش
quiet ساکن خاموش
he did not open his lips خاموش ماند
extinguishable خاموش کردنی
still خاموش ساکت
to dry up خاموش شدن
keep still خاموش باش
stiller خاموش ساکت
extinctive خاموش کننده
silencer خاموش کننده
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
magnetic blow out خاموش کننده مغناطیسی
inextinguishably بطور خاموش نشدنی
magnetic blow out with با خاموش کننده مغناطیسی
mums سکوت شخص خاموش
mum سکوت شخص خاموش
extinct منسوخه خاموش شده
lightning protection با خاموش کننده مغناطیسی
his hope was snuffed out چراغ امیدش خاموش شد
snuff خاموش سازی یافوت پف
silenced خاموش اتش قطع
silencing خاموش اتش قطع
silence خاموش اتش قطع
to die out away off خاموش شدن پژمردن
fire engine تلمبه اتش خاموش کن
fire engines تلمبه اتش خاموش کن
fire extinguisher خاموش کننده اتش
as hush as death خاموش چون مردگان
fire extinguishers خاموش کننده اتش
silences خاموش اتش قطع
at pause مکث کنان خاموش
wordless غیرقابل بیان با لغات خاموش
Turn off the light before you leave. پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
blink روشن خاموش شدن چراغها
magnetic blow out arrester برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
i pause for a reply خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
beacon off رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
blinked روشن خاموش شدن چراغها
blinks روشن خاموش شدن چراغها
obmutescence خاموش نشینی سکوت عمدی
inextinct از بین نرفته خاموش نشده
to lie low در باب کارخود خاموش بودن
strangle یاد شده را خاموش کنید
bistable که در موقعیت ممکن روشن و خاموش دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com