Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (21 milliseconds)
English
Persian
emphasised
باقوت تلفظ کردن
emphasises
باقوت تلفظ کردن
emphasising
باقوت تلفظ کردن
emphasize
باقوت تلفظ کردن
emphasized
باقوت تلفظ کردن
emphasizes
باقوت تلفظ کردن
emphasizing
باقوت تلفظ کردن
Other Matches
emphatic
باقوت تلفظ شده
stoutly
باقوت قلب
spoonerism
اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
cogently
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
enunciating
تلفظ کردن
enounce
تلفظ کردن
enunciates
تلفظ کردن
pronounces
تلفظ کردن
enunciate
تلفظ کردن
enunciated
تلفظ کردن
pronounce
تلفظ کردن
enouce
تلفظ کردن افهارکردن
lisped
شل وسرزبانی تلفظ کردن
burrs
غلیظ تلفظ کردن
burring
غلیظ تلفظ کردن
anglicizes
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
lisp
شل وسرزبانی تلفظ کردن
sibilate
مانندحرف " س " تلفظ کردن
accentuate
با تکیه تلفظ کردن
lisping
شل وسرزبانی تلفظ کردن
lisps
شل وسرزبانی تلفظ کردن
anglicizing
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
tolay street on
باتکیه تلفظ کردن
accentuated
با تکیه تلفظ کردن
accentuates
با تکیه تلفظ کردن
accentuating
با تکیه تلفظ کردن
aspirating
بانفس تلفظ کردن
aspirates
بانفس تلفظ کردن
aspirate
بانفس تلفظ کردن
anglicized
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicize
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
mispronounce
غلط تلفظ کردن
orthoepy
فن درست تلفظ کردن
mispronounces
غلط تلفظ کردن
mispronouncing
غلط تلفظ کردن
anglicised
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
mispronounced
غلط تلفظ کردن
burr
غلیظ تلفظ کردن
anglicises
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicising
بطرزانگلیسی تلفظ کردن
burred
غلیظ تلفظ کردن
intonate
با لحن خاصی تلفظ کردن
vocalize
تلفظ کردن تشکیل دادن
velarize
حروف را از کام تلفظ کردن
diphthongize
تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
labiovelar
تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
aspirates
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirating
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirate
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
accent
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accented
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
cacoepy
تلفظ بد
accented
تلفظ
pronunciation
تلفظ
accent
تلفظ
pronunciations
تلفظ
pronouncing
تلفظ
accents
تلفظ
accenting
تلفظ
lam dacism
تلفظ حرف
orthoepist
درست تلفظ کن
mispronounciation
تلفظ نادرست
tunes
لحن تلفظ
tune
لحن تلفظ
vocalization
تلفظ صوتی
pronounceable
قابل تلفظ
mispronunciations
تلفظ نادرست
mispronunciations
تلفظ غلط
laissez aller
تلفظ به فرانسه
velarization
تلفظ کامی
mispronunciation
تلفظ نادرست
pronouncing
تلفظ دار
mispronunciation
تلفظ غلط
zed
تلفظ انگلیسی حرف Z
zee
تلفظ امریکایی حرف Z
sibilation
تلفظ بشکل حرف " س "
intonation
طرز قرائت تلفظ
well spoken
دارای تلفظ خوب
enunciation
تلفظ واضح و روشن
aspirations
تلفظ حرف H ازحلق
phonics
تلفظ وهجاهای کلمات
orthoepic
وابسته به تلفظ درست
well-spoken
دارای تلفظ خوب
aspiration
تلفظ حرف H ازحلق
diction
تلفظ واضح و روشن
tonemic
دارای تلفظ مشابه
anglicization
تلفظ یا نوشتن بطرزانگلیسی
sigmatism
تلفظ نادرست حرف " س "
intonations
طرز قرائت تلفظ
sigmatismus lateralis
تلفظ کناری حرف " س "
cacology
تلفظ یا انشاء غلط
jaw breaking
دشوار برای تلفظ
sigmatismus interdentalis
تلفظ میان دندانی حرف " س "
Your pronunciation is good.
تلفظ شما خوب است.
articulation
تلفظ شمرده طرز گفتار
sigmatismus adentalis
تلفظ روی دندانی حرف " س "
lenis
دارای تلفظ نرم رقیق
phonetics
مبحث تلفظ صوتی حرف وکلمات
extend
مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
tongue-twisters
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
extending
مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
slobbers
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
phonemics
علم شناسایی تلفظ کلمات وصداها
slobbering
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
jaw breaker
سنگ شکن کلمهای که تلفظ ان دشواراست
phonrtic drill
مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
etacism
تلفظ e یونانی مانند a انگلیسی در emal
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
slobber
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
tongue twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
slobbered
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
extends
مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
orthoepist
کسیکه با تلفظ درست چیز میخواند
rough breathing
که دردستوریونانی تلفظ شدن حرف اول را می رساند
lection
اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی
syllabary
جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
slide
تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
fricative
تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
smooth breathing
که دردستوریونانی عدم تلفظ حرف اول رامیرساند
slides
تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
fortis
دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
labialism
حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
toneme
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
velarization
تلفظ حرف بوسیله قراردادن زبان برپشت سقف
transliteration
نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
homonym
کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
interdental consonant
حرف مصمتی که با گذاردن زبان در میان دندانهای بالاو پایین تلفظ میشود
dieresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
palatals
حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
diaeresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com