English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (19 milliseconds)
English Persian
subsidiaries باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiary باقیمانده در محل برای حفافت
Other Matches
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
shares روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
scalper پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
blanket لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
blankets لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
scribing روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
shared روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
blanketed لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
share روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
bail out کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
under lease وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
remainder باقیمانده
residual باقیمانده
reminder باقیمانده
reminders باقیمانده
remaining باقیمانده
long residue باقیمانده
rests باقیمانده
rest باقیمانده
relict باقیمانده
residues باقیمانده
residuum باقیمانده
loose end باقیمانده
loose ends باقیمانده
residue باقیمانده
leavings باقیمانده
distillation residue باقیمانده تقطیر
survivor باقیمانده بازمانده
odds and ends چیز باقیمانده
residue of the state باقیمانده ترکه
ort باقیمانده غذا
surviving dependent فرد باقیمانده
split میلههای باقیمانده
residual variable متغیر باقیمانده
reliquix اثار باقیمانده
fragmenting قطعه باقیمانده
remainder of the period باقیمانده مدت
fragment قطعه باقیمانده
residual drawdowm افت باقیمانده
residual unemployment بیکاری باقیمانده
residual term جمله باقیمانده
balance of the amount باقیمانده مبلغ
residual volume حجم باقیمانده
well-preserved خوب باقیمانده
fragments قطعه باقیمانده
remained مانده اثر باقیمانده
sum of squares of residual مجموع مربعات باقیمانده
remain مانده اثر باقیمانده
land tail باقیمانده زمینی یکان
functional residual capacity فرفیت باقیمانده عملی
residuary legatee باقیمانده ماترک پس از تقسیم
gleaning خده خوشههای باقیمانده پس از
reliquaries محفظه عتیقه باقیمانده
reliquary محفظه عتیقه باقیمانده
oddment تکه و پاره چیز باقیمانده
converted انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
convert انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converts انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converting انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
after image [آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
blowdown خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
stay behind باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
trace علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traced علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traces علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
bye hole سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
safekeeping حفافت
custody حفافت
safe guard حفافت
egis حفافت
protection حفافت
cell protection حفافت سل
preservation حفافت
security حفافت
conservation حفافت
par in پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
protection level سطح حفافت
system security حفافت سیستم
protection key کلید حفافت
maintenance حفافت کردن
shielded حفافت شده
protection ring حلقه حفافت
cathode protection حفافت کاتدی
line differential protection حفافت دیفرانسیلی خط
block protection حفافت بلوک
safeguards حفافت کردن
safeguarding حفافت کردن
safeguarded حفافت کردن
safeguard حفافت کردن
memory protection حفافت حافظه
protection عمل حفافت
anodic protection حفافت اندی
x ray protection حفافت رونتگن
self protection حفافت از خود
overcurrent device دستگاه حفافت
physical security حفافت تاسیسات
impedance protection حفافت امپدانس
soil conservation حفافت خاک
protects حفافت کردن
protecting حفافت کردن
file protection حفافت پرونده
shield حفافت کردن
degree of protection میزان حفافت
anti skid protection حفافت از لغزش
shields حفافت کردن
armor protection حفافت زرهی
conservable قابل حفافت
data protection حفافت داده ها
data encryption حفافت داده
file protection حفافت فایل
protect حفافت کردن
guards حفافت کردن
storage protection حفافت حافظه
collective protection حفافت جمعی
protect by fuse حفافت با فیوز
guarding حفافت کردن
guard حفافت کردن
formats حفافت حافظه و..
collective protection حفافت گروهی
safe keeping حفافت توجه
safety gap دهانه حفافت
storage protection حفافت انباره
format حفافت حافظه و..
remanence چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
protecting ring حلقه حفافت کننده
keeps حفافت امانت داری
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
shield حفافت کردن درمقابل
shielding region ناحیه حفافت کننده
insulation against vibration حفافت در برابر ارتعاش
overvoltage protection حفافت فشار زیاد
file protect ring حلقه حفافت فایل
keep حفافت امانت داری
overload protection حفافت بار زیاد
protective fire اتشهای حفافت کننده
software protection حفافت نرم افزاری
wards محجور حفافت بخش
flood protection حفافت در مقابل طغیان
unprotected field میدان حفافت نشده
positional protection device دستگاه حفافت درگاه
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
file protect ring حلقه حفافت پرونده
insulation protection حفافت عایق بندی
cryptoguard مسئول حفافت رمز
copy protection حفافت دربرابر کپی
distance protection وسیله حفافت فاصله
protected location مکان حفافت شده
data encyption standard استاندارد حفافت داده
protected field میدان حفافت شده
cryptosecurity حفافت مکاتبات رمزی
power system protection حفافت سیستم قدرت
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
conservation programs برنامههای حفافت منابع
shields حفافت کردن درمقابل
ward محجور حفافت بخش
high tension protection حفافت فشار قوی
to keep watch and ward حفافت یادفاع کردن
environmental conservation حفافت محیط زیست
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
rust protection حفافت در برابر زنگ زدگی
password protection حفافت به کمک کلمه رمز
degree of protection میزان تامین درجه حفافت
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
retention حفافت توقیف بازداشت کردن
chemical security حفافت برعلیه مواد شیمیایی
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
acid vapor canister ماسک حفافت در برابر بخاراسید
beaching سنگ چینی جهت حفافت
self protection صیانت نفس حفافت از خود
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
poach شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
bed pitching سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
sacristan متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
poaches شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
poached شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
troop safety حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
ppd Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
protect که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
shields حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shield حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
protects که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protecting که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
barff's precess حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com