English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
mod باقی مانده تقسیم عددی بر عدد دیگر
mods باقی مانده تقسیم عددی بر عدد دیگر
Other Matches
residue check بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
modulus باقی مانده پس از تقسیم یک عدد بر دیگری
walkover برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
modulo arithmetic شاخهای از ریاضی که از باقی ماندن عدد وقتی بر عدد دیگر تقسیم میشود استفاده میکند
holdovers باقی مانده
holdover باقی مانده
extant باقی مانده
scantling باقی مانده
surplus باقی مانده
debris باقی مانده
surpluses باقی مانده
left over باقی مانده
remnants باقی مانده
remains باقی مانده
dregs باقی مانده
remnant باقی مانده
remainder باقی مانده
hang over اثر باقی مانده
residve باقی مانده زیادتی
residual value مقدار باقی مانده
memorises باقی مانده در حافظه
residuary موصی له باقی مانده
residues قسمت باقی مانده
memorized باقی مانده در حافظه
odd come short زیادی باقی مانده
memorizing باقی مانده در حافظه
memorised باقی مانده در حافظه
residue قسمت باقی مانده
memorising باقی مانده در حافظه
memorizes باقی مانده در حافظه
memorize باقی مانده در حافظه
scrape the bottom of the barrel <idiom> گرفتن چیزی که باقی مانده
wrecked باقی مانده ازکشتی شکسته
denominator [bottom of a fraction] باقی مانده کسر [ریاضی]
It remained intact. سالم ودست نخورده باقی مانده
candle ends باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
remedial maintenance باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
modulo arithmetic بررسی تشخیص خطا با استفاده از باقی مانده عمل ریاضی روی داده
rational number عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
subtrahend در عمل تفریق , عددی که از عدد دیگر کم شود
augend عددی که عدد دیگر به آن اضافه میشود تا حاصل بدست آید
ram حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
rammed حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
rams حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
quotient نتیجه تقسیم یک عدد بر دیگر
quotients نتیجه تقسیم یک عدد بر دیگر
sleeper میلهای در بولینگ که پشت میله دیگر مانده اسبی که پس از چندبار ناکامی پیروزمیشود
sleepers میلهای در بولینگ که پشت میله دیگر مانده اسبی که پس از چندبار ناکامی پیروزمیشود
slewing سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
random number روش ایجاد یک ترتیبی از اعداد تصادفی به طوری که هیچ عددی بیشتر از اعداد دیگر رخ نمیدهد
plene administravit بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
num lock key کلیدی که کارایی قسمت عددی صفحه کلید را از کنترل نشانه گر به ورودی عددی تط بیق میدهد
tests بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
test بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
tested بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
fee tail تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
divisor عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
idle balance مانده راکد مانده غیرفعال
hards پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
vernier درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
minuend عددی که از آن عددی کم میشود
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
rinsing پس مانده ابکشی پس مانده
retort residue ته مانده یا پس مانده قرع
subdivided بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
sectors کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
over- باقی
over باقی
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
numeric عددی
numerical عددی
scalar عددی
numeral عددی
numerals عددی
reopened باقی بودن
reopens باقی بودن
reopening باقی بودن
to leave behind باقی گذاردن
otherworld عالم باقی
come through باقی ماندن
aliquant باقی اورنده
impress باقی گذاردن
impressed باقی گذاردن
behinds باقی دار
behinds باقی کار
behind باقی دار
behind باقی کار
impresses باقی گذاردن
preserve باقی نگهداشتن
conservation force نیروی باقی
preserves باقی نگهداشتن
preserving باقی نگهداشتن
reopen باقی بودن
out of <idiom> باقی نمانده
organzine ابریشم باقی
survived باقی بودن
leave باقی گذاردن
leaving باقی گذاردن
impressing باقی گذاردن
surviving باقی بودن
gleanings ریزه باقی
to be on the safe side باقی نباشد
survive باقی بودن
hold over باقی ماندن
survives باقی بودن
storing می باقی می ماند
to be in arrear باقی داربودن
store می باقی می ماند
number representation نمایش عددی
number system سیستم عددی
cardinal utility مطلوبیت عددی
numeric representation نمایش عددی
number index شاخص عددی
number base مبنای عددی
n/c کنترل عددی
numerical analysis انالیز عددی
numerical ability توانایی عددی
arithmetic progression تصاعد عددی
alphanumeric الفبا عددی
alphameric الفبا- عددی
alphameric الفبا عددی
numerical control کنترل عددی
numeric word کلمه عددی
memory for digits حافظه عددی
numeric subset زیرمجموعه عددی
numeric punch منگنه عددی
numeral system سیستم عددی
scalar product حاصلضرب عددی
scalar quantity کمیت عددی
numeric data داده عددی
digital computer کامپیوتر عددی
numeric constant ثابت عددی
scalar value مقدار عددی
numeric code رمز عددی
numeric character set دخشگان عددی
numeric character کاراکتر عددی
numeric data دادههای عددی
numeric alphabetic عددی و الفبایی
numeralization عددی نمودن
numeric character دخشه عددی
numerical scale مقیاس عددی
numeric pad لائی عددی
numerical value ارزش عددی
numeric format فرمت عددی
numeric format قالب عددی
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
hold up <idiom> خوب باقی ماندن
nothing was left over چیزی باقی نماند
extant نسخهء موجود و باقی
hold up <idiom> باجرات باقی ماندن
trailing اثرپا باقی گذاردن
to stay behind باقی ماندن جاماندن
trails اثرپا باقی گذاردن
bide درجایی باقی ماندن
trail اثرپا باقی گذاردن
shortest کوچک باقی دار
short کوچک باقی دار
the rest lies with you باقی ان با خودتان است
shorter کوچک باقی دار
trailed اثرپا باقی گذاردن
dac مبدل عددی به قیاسی
root از عددی ریشه گرفتن
pseudoscalar quantity کمیت شبه عددی
numeric keypat قسمت کلید عددی
roots از عددی ریشه گرفتن
numeric صفحه کلید عددی
numeric coprocessor کمک پردازنده عددی
numeric coding برنامه نویسی عددی
numerical analysis تجزیه و تحلیل عددی
digraphic substitution رمز نویسی عددی
alphanumeric character دخشههای الفبا عددی
numeric keyboard صفحه کلید عددی
multiplier عددی که ضرب میکند
automatic digital network شبکه عددی کامپیوتری
fixed numeric format قالب عددی ثابت
The would left a mark. جای زخم باقی ماند
jars اثر نامطلوب باقی گذاردن
residual آنچه در پشت سر باقی می ماند
jarred اثر نامطلوب باقی گذاردن
remain in force به قوت خود باقی بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com