Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
tandem
باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
tandems
باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
Other Matches
worcester
باقی گذاشتن تمام میله هابجز میلههای 1 و 5 بولینگ
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
modulus
باقی مانده پس از تقسیم یک عدد بر دیگری
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
let it remain as it is
بگذاری بحال خود باقی باشد
Between you , me and the gatepost. Between ourselves .
میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
strip
حذف داده کنترل از پیام دریافتی و باقی گذاشتن اطلاعات مربوطه
vicariousness
خود را به جای دیگری گذاشتن
to shift a burden
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
loan word
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
barreled shaft
میله تیر که وسط ان کلفت تراز انتهایش باشد
unless otherwise specified
مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
vacuity
قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
parody
نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
parodies
نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
unless otherwise agreement
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
optimizer
برنامهای که برنامه دیگری را تنظیم میکند تا کاراتر باشد
ullage
قسمتی از حجم بشکه یا هرفرف دیگری که خالی باشد
remainder
حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
acronym
کلمه ای که از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
mandatory power
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
acronyms
کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
hereditaments
هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
off print
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
control column
فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
washouts
باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست
washout
باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست
defaults
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
to distinguish between something and something
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
یک چیز از چیز دیگری
interventions
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
overflow
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflowed
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflows
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
content addressable addressing
محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
defaulting
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
joint tenants
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
defaults
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
tenpin
میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
residue check
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
double wood
ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
feinting
حرکت از میله بالا به میله پایین
feint
حرکت از میله بالا به میله پایین
feints
حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted
حرکت از میله بالا به میله پایین
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
shafts
میله ستون میله چاه
shaft
میله ستون میله چاه
lay off
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
lids
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
standards
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
over
باقی
over-
باقی
To leave behinde.
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
conservation force
نیروی باقی
hold over
باقی ماندن
survived
باقی بودن
surpluses
باقی مانده
survives
باقی بودن
surviving
باقی بودن
holdover
باقی مانده
gleanings
ریزه باقی
holdovers
باقی مانده
come through
باقی ماندن
remainder
باقی مانده
survive
باقی بودن
behinds
باقی کار
otherworld
عالم باقی
surplus
باقی مانده
impresses
باقی گذاردن
impressed
باقی گذاردن
behind
باقی دار
impress
باقی گذاردن
aliquant
باقی اورنده
remnants
باقی مانده
store
می باقی می ماند
reopen
باقی بودن
remains
باقی مانده
reopened
باقی بودن
dregs
باقی مانده
debris
باقی مانده
storing
می باقی می ماند
leave
باقی گذاردن
reopening
باقی بودن
leaving
باقی گذاردن
to be in arrear
باقی داربودن
to be on the safe side
باقی نباشد
extant
باقی مانده
behind
باقی کار
remnant
باقی مانده
out of
<idiom>
باقی نمانده
reopens
باقی بودن
scantling
باقی مانده
preserving
باقی نگهداشتن
impressing
باقی گذاردن
organzine
ابریشم باقی
preserve
باقی نگهداشتن
left over
باقی مانده
behinds
باقی دار
to leave behind
باقی گذاردن
preserves
باقی نگهداشتن
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
extant
نسخهء موجود و باقی
short
کوچک باقی دار
shorter
کوچک باقی دار
memorised
باقی مانده در حافظه
shortest
کوچک باقی دار
bide
درجایی باقی ماندن
memorises
باقی مانده در حافظه
odd come short
زیادی باقی مانده
hold up
<idiom>
خوب باقی ماندن
residve
باقی مانده زیادتی
trail
اثرپا باقی گذاردن
memorising
باقی مانده در حافظه
to stay behind
باقی ماندن جاماندن
memorize
باقی مانده در حافظه
nothing was left over
چیزی باقی نماند
trailing
اثرپا باقی گذاردن
residue
قسمت باقی مانده
residual value
مقدار باقی مانده
trails
اثرپا باقی گذاردن
hold up
<idiom>
باجرات باقی ماندن
memorizes
باقی مانده در حافظه
trailed
اثرپا باقی گذاردن
the rest lies with you
باقی ان با خودتان است
residuary
موصی له باقی مانده
hang over
اثر باقی مانده
memorized
باقی مانده در حافظه
memorizing
باقی مانده در حافظه
residues
قسمت باقی مانده
to leave someone in the lurch
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
jarred
اثر نامطلوب باقی گذاردن
jar
اثر نامطلوب باقی گذاردن
remain in force
به قوت خود باقی بودن
hang over
اثر باقی ازهر چیزی
wrecked
باقی مانده ازکشتی شکسته
lie by
غیر فعال باقی ماندن
to satnd good
بقوت خود باقی بودن
much sugar was left
قند زیادی باقی ماند
The would left a mark.
جای زخم باقی ماند
cicatrize
جای زخم باقی گذاردن
continue to be valid
به قوت خود باقی بودن
for the rest
اما در باره باقی مطالب
residual
آنچه در پشت سر باقی می ماند
to exclude doubt
جای تردید باقی نگذاشتن
denominator
[bottom of a fraction]
باقی مانده کسر
[ریاضی]
not a scrap is left
ذرهای باقی نمانده است
scrape the bottom of the barrel
<idiom>
گرفتن چیزی که باقی مانده
jars
اثر نامطلوب باقی گذاردن
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
It remained intact.
سالم ودست نخورده باقی مانده
nothing remains to be told
چیزی برای گفتن باقی نمیماند
sour apple
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
preserve
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
He left a large fortuue.
ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
preserves
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
pocket split
باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
preserving
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
it leaves no room for doubt
جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد
That way, it stays in suspension.
به این صورت معلق باقی می ماند.
babbitt
فلز یاطاقان با 5 تا 08 درصدقلع و باقی انتیموان مس وسرب
mod
باقی مانده تقسیم عددی بر عدد دیگر
mods
باقی مانده تقسیم عددی بر عدد دیگر
baby split
وضعی که میلههای 2 و 7 یا3 و 01 بولینگ باقی می ماند
engram
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com