English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
top billing بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
Other Matches
gazette اعلان و اگهی
to put a notice on a door اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
upside بالاترین قسمت
top بخش ای که در بالاترین قسمت چیزی قرار دارد
post- اگهی کردن اعلان کردن
posted اگهی کردن اعلان کردن
post اگهی کردن اعلان کردن
posts اگهی کردن اعلان کردن
clerestory [ey] [بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
overstorey [بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
clerastory [ey] [بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
kinematograph دستگاه سینما دوربین سینما
advertiser اعلان کننده اعلان
signboards تخته اعلان اعلان
advertisers اعلان کننده اعلان
signboard تخته اعلان اعلان
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
superlative بالاترین
superlatives بالاترین
upmost بالاترین
topmost بالاترین
be-all and end-all بالاترین
uppermost بالاترین
high-water mark بالاترین داغ اب
high-water marks بالاترین داغ اب
top flight بالاترین موفقیت
royalmast بالاترین دکل
topsail بالاترین بادبان
crest بالاترین درجه
high watermark بالاترین نشان اب
crests بالاترین درجه
highest price بالاترین قیمت
high water mark بالاترین داغ اب
poop deck بالاترین پل پاشنه
maximum بالاترین ماکسیمم
tip top بالاترین درجه
first water بالاترین مقام
noontide بالاترین نقطه
tiptop بالاترین درجه
cresting بالاترین درجه
kinema or cin سینما
flick سینما
flicks سینما
flicking سینما
flicked سینما
movie theater سینما
silver screen سینما
cinemas سینما
cinema سینما
motion pictures سینما
movies سینما
filmed سینما
moving picture سینما
motion picture سینما
moving pictures سینما
the pictures سینما
film سینما
movie سینما
cinematograph سینما
picture palace سینما
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
zenith بالاترین نقطه اسمان
cresting به بالاترین درجه رسیدن
to the nth degree <idiom> بالاترین وجه ممکن
crest به بالاترین درجه رسیدن
aloft در بالاترین نقطهء کشتی
maximum بالاترین مقدار ماکسیمم
quintessence پنجمین و بالاترین عنصروجود
ne plus ultra بالاترین درجه ذروه
crests به بالاترین درجه رسیدن
picture palace جایگاه سینما
picture theatre جایگاه سینما
picturedrome جایگاه سینما
screenland جهان سینما
silver screen پرده سینما
kinematograph تمایشگاه سینما
moving picture فیلم سینما
filmdom جهان سینما
screens پرده سینما
screening, screenings پرده سینما
screened پرده سینما
filmdom صنعت سینما
screen پرده سینما
film فیلم سینما
filmed فیلم سینما
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
upmost عالی ترین بالاترین درجه
tae guk بالاترین فلسفه ورزشهای رزمی
On the movie screen. روی پرده سینما
highest occupied molecular orbital بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
moviegoers کسی که اغلب به سینما میرود
picture سینما با عکس نشان دادن
what say you to a cinema? در باره سینما چه عقیده دارید
pictured سینما با عکس نشان دادن
pictures سینما با عکس نشان دادن
moviegoer کسی که اغلب به سینما میرود
picturing سینما با عکس نشان دادن
picture theatre سینما نمایش گاه متحرک
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house . دم در سینما جمعیت موج می زند
the forthcoming movie فیلمی که به زودی به سینما می آید
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
root بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
truck خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucking خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucked خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
roots بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
trucks خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
picturedrome سینما نمایش گاه تصاویر متحرک
I am not much of a cinema-goer. زیاد اهل سینما ( رفتن ) نیستم
I dont have time to go to the movies . فرصت نمی کنم به سینما بروم
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
proclamation اگهی
ticket اگهی
Annunciation اگهی
infore اگهی به
noticed اگهی
noticing اگهی
indigitation اگهی
advertisements اگهی
poster اگهی
tickets اگهی
notice اگهی
warning اگهی
affiche اگهی
warnings اگهی
indiction اگهی
proclamations اگهی
posters اگهی
announcements اگهی
caveat اگهی
acknowledgments اگهی
caveats اگهی
announcement اگهی
acknowledgements اگهی
acknowledgement اگهی
notices اگهی
altar-stair [بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
homo orbital occupiesmolecular highest بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
altar-steps [بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house). این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
previous notice پیش اگهی
informing اگهی دادن
notice to mariner اگهی دریایی
annunciate اگهی دادن
inform اگهی دادن
billsticker اگهی چسبان
ban اگهی احضار
bans اگهی احضار
pin-up الصاق اگهی
fly bill اگهی دستی
pin-ups چسبانیدن اگهی
pin-ups الصاق اگهی
informs اگهی دادن
pin-up چسبانیدن اگهی
play bill اگهی نمایش
pin up الصاق اگهی
prognosis پیش اگهی
banning اگهی احضار
advertised اگهی دادن
advertisements اگهی تبلیغاتی
advertises اگهی دادن
pin up چسبانیدن اگهی
forewarning پیش اگهی
obituaries اگهی در گذشت
assertion بیانیه اگهی
announcing اگهی دادن
announces اگهی دادن
announce اگهی دادن
warning order دستور اگهی
announced اگهی دادن
advertize اگهی دادن
proclamations اگهی دادن
prospectus خلاصه اگهی
prospectuses خلاصه اگهی
proclamation اگهی دادن
advertisement اگهی تبلیغاتی
handbills اگهی دستی
obituary اگهی در گذشت
handbill اگهی دستی
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
leading lady ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
press agent مامور اگهی و تبلیغ
flier اگهی روی کاغذکوچک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com