Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (2 milliseconds)
English
Persian
above par
بالاتر از بهای اسمی
Other Matches
nominal value
بهای اسمی
face value
بهای اسمی
nominal price
بهای اسمی
below par
کمتر از بهای اسمی
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
at par
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
forward tell
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price
بهای کاسته بهای تخفیف دار
superiors
بالاتر
above
بالاتر
upper
بالاتر
uppers
بالاتر
superior
بالاتر
higher
بالاتر
further up
بالاتر
overshoots
بالاتر از حد
overshoot
بالاتر از حد
overshooting
بالاتر از حد
the above figures
بالاتر
about
بالاتر
for
به بهای
at a low price
بهای کم
royalmast
دکل بالاتر
above all
بالاتر از همه
the court above
محکمه بالاتر
parent directory
دایرکتوری بالاتر
transcended
بالاتر بودن
seniors
بالاتر بالارتبه
transcending
بالاتر بودن
transcends
بالاتر بودن
senior
بالاتر بالارتبه
hereinabove
بالاتر از این
transcend
بالاتر بودن
overshooting
بالاتر زدن
above average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
overshoot
بالاتر زدن
above-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
overshoots
بالاتر زدن
over-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
superordinates
شخص بالاتر
superordinate
شخص بالاتر
conversion price
بهای تبدیل
at a great penny worth
به بهای زیاد
break up price
بهای انحلال
resonable price
بهای عادله
cost of construction
بهای ساختمان
reserve price
بهای قطعی
cash price
بهای نقدی
book value
بهای دفتری
trade price
بهای تجارتی
fancy price
بهای تفننی
fancy price
بهای گزاف
break up price
بهای تصفیه
fee
بهای واحد
unit price
بهای واحد
probability cost
بهای احتمالی
money worth
بهای پول
reduced price
بهای نازل
all in price
بهای کامل
hyperpyrexia
درجه حرارت بالاتر از صد
eric
خون بهای ایرلندی
declared value
بهای اعلام شده
retail price
بهای خرده فروشی
resale price
بهای خرده فروشی
par
بهای رسمی سهم
contratual rent
اجاره بهای مقطوع
evocation
احاله بدادگاه بالاتر احضار
reserve buoyancy
حجم بالاتر از خط ابخور ناو
evocations
احاله بدادگاه بالاتر احضار
There is no colour beyond black .
<proverb>
بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
Black will take no other hue.
<proverb>
بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
nounal
اسمی
denominative
اسمی
trinomial
سه اسمی
onomastic
اسمی
nominal
اسمی
substantival
اسمی
rated
اسمی
height money
اضافه بهای کار در ارتفاع
dispraise
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
spot price
بهای جنس در معامله نقدی
reserve price
قیمت نهایی بهای قطعی
to mark good
بهای کالا را در روی ان نوشتن
the price was not reasonable
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
to mark down an article
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
cost and freight
قیمت و بهای حمل و نقل
to take something off and pric
اندکی از بهای چیزی کاستن
cost plus
اضافه بر بهای تمام شده
upset price
کمترین بهای مقطوع درهراج
coinage
طبقه بندی بهای مسکوک
share list
صورت بهای سهام شرکتها
critical altitude
ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
face value
ارزش اسمی
rated quantity
مقدار اسمی
rated voltage
ولتاژ اسمی
nominal value
ارزش اسمی
nominal scale
مقیاس اسمی
nominal rating
کار اسمی
nominal value
قیمت اسمی
nominal value
مقدار اسمی
par value
ارزش اسمی
rated candlepower
شمع اسمی
rated current
جریان اسمی
rated duty
کار اسمی
nominal wage
مزد اسمی
nominal voltage
ولتاژ اسمی
nominal price
قیمت اسمی
nominal pitch
گام اسمی
nominal partner
شریک اسمی
rating
رژیم اسمی
ratings
رژیم اسمی
ostensible
شریک اسمی
nominal capital
سرمایه اسمی
nominal cost
هزینه اسمی
nominal data
داده اسمی
nominal diameter
قطر اسمی
nominal load
بار اسمی
call price
ارزش اسمی
smee battery
پیل اسمی
nominal income
درامد اسمی
at par
بقیمت اسمی
at par
به قیمت اسمی
nominal size
اندازه اسمی
the price was not reasonable
بهای گزافی بران گذاشته بودند
to compound
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
channeled
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channels
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channel
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
to invoke a higher power
به مقامی بالاتر رجوع کردن
[برای کمک]
gerund
اسمی که از اضافه کردن
nominal interest rate
نرخ بهره اسمی
at par
قیمت اسمی سند
nominal load
بار خارجی اسمی
n.h.p.
توان اسمی دستگاه
voltage rating of a condenser
ولتاژ اسمی خازن
it answers to its name
اسمی است بامسمی
gerunds
اسمی که از اضافه کردن
continuous rating
کار پیوسته اسمی
full load
بار خارجی اسمی
intermittent rating
کار اسمی متناوب
nominal value
قیمت اسمی سهمی
below par
کمتر از ارزش اسمی
how is sugar
بهای قندچیست قند درچه حال است
revalorization
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
price as natural ice
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
cabin supercharger
کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
asthmatics
دچار تنگی نفس اسمی
abjectival use of a noun
استعمال اسمی به طور صفت
nominal gross national product
محصول ناخالص ملی اسمی
nominal horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
at par
بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
nominative indepdent
اسمی که درحالت نداواقع شود
indicated horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
asthmatic
دچار تنگی نفس اسمی
cabin blower
در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
pentaptote
اسمی که دارای پنج حالت باشد
prohibitive price
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
gales
باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
limiter
وسیلهای که خروجی ان درازای همه ورودیهای بالاتر از حد معین ثابت است
gale
باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
cassion discase
تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
depreciation of currency
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
His name is never mentioned anywhere .
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
unearned increment
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned icremrnt
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
premiums
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premium
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
pass
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passes
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passed
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
braze welding
جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
nominative appositive
اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
cation
یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
imparisyllabic
دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
tolerance
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerances
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
callable bond
نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
face value
مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
curie point
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
services
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
flag rank
افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
feminality
طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
LIM EMS
استانداردی که حافظه جانبی بالاتر از کلید بایت را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامه هایی که خاص نوشته شده اند به کار می رود
speedy cut
اسیب به عقب پای جلویی اسب بالاتر از سم با ضربه پای عقب
nominal scale
شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
direct fire sights
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com