English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
English Persian
headwater بالادست رودخانه
Search result with all words
upstream بالادست جریان رودخانه
head water قسمت بالادست رودخانه
Other Matches
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
superior بالادست
superiors بالادست
head gate دریچه بالادست سد
head wall دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
he is second to none دومی ندارد بالادست ندارد
glaciers رودخانه یخ
river line خط رودخانه
river gravel شن رودخانه
glacier رودخانه یخ
river رودخانه
rivers رودخانه
river clay گل رودخانه
rever رودخانه
an open river رودخانه باز
stethe ساحل رودخانه
alpheus رب النوع رودخانه
river bank ساحل رودخانه
the karoon river رودخانه کارون
head stream سرچشمه رودخانه
potamology مبحث رودخانه ها
ostiary دهانه رودخانه
lethe اب رودخانه بزرخ
levee کناره رودخانه
fork of ... river شاخه رودخانه ...
riverward بطرف رودخانه
riparian ساحل رودخانه زی
river line خط ساحل رودخانه
river mouth دهانه رودخانه
euphrates رودخانه فرات
river profile نیمرخ رودخانه
riverbed بستر رودخانه
conferva علف رودخانه
riverine سواحل رودخانه
by water از راه رودخانه
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
bight پیچ رودخانه
strands لایه رودخانه
strand لایه رودخانه
upstream بالای رودخانه
river trip مسافرت رودخانه ای
river trip گردش رودخانه ای
stream رودخانه ابراهه
river banks ساحل رودخانه
along the river درامتداد رودخانه
water system رودخانه و شعبات ان
streamed رودخانه ابراهه
river bed بستر رودخانه
streams رودخانه ابراهه
low water فروکش اب رودخانه
the river karoon رودخانه کارون
river beds بستر رودخانه
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
riparian حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
river bed level تراز بستر رودخانه
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
near bank ساحل نزدیک رودخانه
basins حوزه رودخانه ابگیر
basin حوزه رودخانه ابگیر
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
chute شیب تند رودخانه
chutes شیب تند رودخانه
keelboat قایق پهن رودخانه
keelboatman کرجی بان رودخانه
upstream مخالف جریان رودخانه
levee دیواره ساحلی رودخانه
head water بالای رودخانه بالارود
interamnian واقع در میان دو رودخانه
riparian وابسته بکنار رودخانه
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
naiad حوری موجددریاچه رودخانه
span پل زدن روی رودخانه
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
bayou شاخه فرعی رودخانه
basin area حوزه ابریز رودخانه
sluggish stream رودخانه با جریان کند
ferryboat قایق عبور از رودخانه
bank effect اثر کناره رودخانه
ferryboats قایق عبور از رودخانه
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
riverain ساکن ساحل رودخانه
spanned پل زدن روی رودخانه
spanning پل زدن روی رودخانه
fluviatic پیداشده رودخانه رودخانهای
fluvial زیست کننده در رودخانه
spans پل زدن روی رودخانه
eyot جزیره کوچک در رودخانه
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
styx رودخانه عالم اسفل
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
strath بستر پهن مسیر رودخانه
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
fluviatile نهری زندگی کننده در رودخانه
haugh زمین رسوبی کنار رودخانه
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
hurst جای کم عمق در رودخانه یا دریا
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
palisades صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
palisade صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
fluviomarine درست شده رودخانه ودریا
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
fairway قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fluviograph الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
fluviometer الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
fairways قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
watershed منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
How long is the River Nile? طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
The teo countries are separated by this river. این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
logjam انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
riparian rights حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
watersheds منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
effective snow melt برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
nilometer الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
holm جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
estacade سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
gauging station ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
sandbar جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
acheval ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
gauging section مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
alluviation رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
terrigenous تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
ferrybridge کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
caisson اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
The Pied Piper of Hamelin نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
The Pied Piper of Hamelin فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
lockman بند یا سد رودخانه بند بان
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com