Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (13 milliseconds)
English
Persian
toss
بالا انداختن
tossed
بالا انداختن
tosses
بالا انداختن
tossing
بالا انداختن
Search result with all words
tie
بالا انداختن توپ
ties
بالا انداختن توپ
shrug
شانه را بالا انداختن
shrug
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
shrugged
شانه را بالا انداختن
shrugged
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
shrugging
شانه را بالا انداختن
shrugging
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
dandle
بالا و پایین انداختن
to reject something with a shrug
[of the shoulders]
با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
Other Matches
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
horrifies
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
let down
پایین انداختن انداختن
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
in old age
[in great age]
در سن بالا
highest
بالا
over-
بالا
over
بالا
highs
بالا
superincumbent
از بالا
balconies
لژ بالا
ascendency
بالا
uppermost
از بالا
above
در بالا
upper limit
حد بالا
balcony
لژ بالا
aloft
بالا
up stairs
بالا
aweigh
بالا
up there
ان بالا
high
بالا
ascendancy
بالا
at a great age
در سن بالا یی
upping
بالا
galleries
لژ بالا
gallery
لژ بالا
overtones
بالا تن
overtone
بالا تن
outreach
بالا
upped
رو به بالا
on high
در بالا
up
رو به بالا
upped
بالا
upper
بالا
upside
بالا
atop
بالا
upping
رو به بالا
up
بالا
lever bridge
پل بالا رو
top
بالا
overhead
سر بالا
overhead
بالا
headwater
بالا اب
Mt
بالا رفتن
jack up
بالا بردن
up and down
بالا و پایین
toss your oars
پارو بالا
unfield
میدان بالا
abovestairs
طبقه بالا
topsides
قسمت بالا
topside
قسمت بالا
uplifts
بالا بردن
lifted
جر ثقیل بالا بر
ascendent
بالا رونده
lifted
بالا دادن
lifted
بالا بردن
lifting
جر ثقیل بالا بر
hoists
بالا کشیدن
lifting
بالا دادن
lift
بالا بردن
top pour
ریختن از بالا
topmast
دکل بالا
uplift
بالا بردن
Mts
بالا رفتن
top cast
ریختن از بالا
lift
جر ثقیل بالا بر
lift
بالا دادن
top carriage
قنداق بالا
aspiring
بالا رفتن
heave
بالا کشیدن
high grown
بلند بالا
escalated
بالا گرفتن
intumesce
بالا امدن
escalating
بالا گرفتن
uptake
بالا برنده
wrappers
بالا پوش
wrapper
بالا پوش
high-class
از طبقات بالا
boosters
بالا برنده
booster
بالا برنده
ascending
بالا رونده
Please come up .
بفرمائید بالا
climbs
بالا کشیدن
climbing
بالا کشیدن
climbed
بالا کشیدن
escalate
بالا گرفتن
chock-a-block
بالا کشیده
all-time
بالا یا پایینترین حد
uplifter
بالا برنده
upper beam
تیر بالا
upper bound
کران بالا
escalates
بالا گرفتن
heaved
بالا کشیدن
upraise
بالا بردن
uprear
بالا بردن
upriser
بالا رونده
radius
زند بالا
upward compatible
همساز رو به بالا
upward flow
جریان رو به بالا
upward motion
حرکت رو به بالا
upward rotation
چرخش رو به بالا
upwards
بطرف بالا
climb
بالا کشیدن
upgrades
بالا بردن
raises
بالا کشیدن
radio frequency
فرکانس بالا
face up feed
خورد رو به بالا
pushup
بالا فشردنی
plan view
نمای بالا
plan view
دید از بالا
on stilts
بالا ایستاده بل
mountant
بالا رونده
long precision
با دقت بالا
h.f.
فرکانس بالا
regorge
بالا اوردن
res
noitaloseR بالا
upgrades
از درجه بالا
upgrades
بطرف بالا
upgrading
بالا بردن
upgrading
از درجه بالا
upgrading
بطرف بالا
rallied
بالا بردن قی مت
rallies
بالا بردن قی مت
rally
بالا بردن قی مت
head piece
قسمت بالا
joo chin pyon soon koot
کف دست بالا
soars
بالا رفتن
high order
رتبه بالا
high impedance
امپدانس بالا
high contrast
تغایر بالا
high efficiency
راندمان بالا
high frequency
بسامد بالا
high frequency
فرکانس بالا
high frequency alternator
ژنراتورفرکانس بالا
shoot forth
بالا جستن
shoot out
بالا جستن
shoot-out
بالا جستن
high precison
دقت بالا
high resolution
وضوح بالا
soared
بالا رفتن
it comes from above
از بالا می آید
soar
بالا رفتن
heave away
بالا بکشید
heave in
بالا کشیدن
high wing
بال بالا
high voltage
ولتاژ بالا
high temperature
دمای بالا
high storage
انباره بالا
high burst
ترکش بالا
shoot-outs
بالا جستن
lifting
بالا بردن
embezzles
بالا کشیدن
embezzled
بالا کشیدن
embezzle
بالا کشیدن
ascendance
بالا رفتن
to puff up
بالا امدن
to puff out
بالا امدن
ascensive
بالا رونده
at the utmost
دست بالا
lifting device
ابزار بالا بر
to fetch up
بالا اوردن
embezzling
بالا کشیدن
puking
بالا اوردن
lifts
جر ثقیل بالا بر
lifts
بالا دادن
lifts
بالا بردن
aspires
بالا رفتن
aspired
بالا رفتن
aspire
بالا رفتن
to set in
بالا امدن
puke
بالا اوردن
puked
بالا اوردن
pukes
بالا اوردن
oversize
سایز بالا
highlight
نور بالا
highlighted
نور بالا
spoke bone
زند بالا
raising
بالا اوردن
scandent
بالا رونده
upgrade
بالا بردن
upgrade
از درجه بالا
upgrade
بطرف بالا
upgraded
بالا بردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com