Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
heave away
بالا بکشید
Other Matches
heave away
بکشید
shame on you!
خجالت بکشید!
weight the sugar
قند را بکشید
score it under
زیر ان خط بکشید
tail on
طناب را بکشید
give it a rinse
انرا بشویید یا اب بکشید
score out that word
روی ان واژه خط بکشید
haul down
فرمان پرچم را پایین بکشید
you shoud rinse it in lukewarm water.
در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
Please help yourself ( with the food ) .
لطفا" برای خودتان غذا بکشید
Knock off your fighting right now!
همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
gallery
لژ بالا
high
بالا
upside
بالا
galleries
لژ بالا
overhead
سر بالا
overhead
بالا
uppermost
از بالا
upper limit
حد بالا
up stairs
بالا
highs
بالا
up there
ان بالا
balcony
لژ بالا
highest
بالا
balconies
لژ بالا
above
در بالا
upping
رو به بالا
superincumbent
از بالا
aweigh
بالا
top
بالا
outreach
بالا
lever bridge
پل بالا رو
on high
در بالا
upping
بالا
atop
بالا
up
رو به بالا
upped
بالا
upped
رو به بالا
headwater
بالا اب
up
بالا
upper
بالا
over
بالا
aloft
بالا
at a great age
در سن بالا یی
ascendency
بالا
overtones
بالا تن
ascendancy
بالا
in old age
[in great age]
در سن بالا
overtone
بالا تن
over-
بالا
uplift
بالا بردن
uplifts
بالا بردن
rallied
بالا بردن قی مت
shoot out
بالا جستن
hoists
بالا کشیدن
hoists
بالا بردن
hoisted
بالا کشیدن
rallies
بالا بردن قی مت
hoisted
بالا بردن
rally
بالا بردن قی مت
shoot forth
بالا جستن
heave
بالا کشیدن
heaved
بالا کشیدن
bottom up
از پایین به بالا
upgrades
بطرف بالا
face up feed
خورد رو به بالا
lifting device
ابزار بالا بر
upgrades
از درجه بالا
h.f.
فرکانس بالا
head piece
قسمت بالا
upgrades
بالا بردن
upgraded
بطرف بالا
at the utmost
دست بالا
ascensive
بالا رونده
radius
زند بالا
upgrading
بطرف بالا
upgrading
از درجه بالا
ascending
بالا رونده
booster
بالا برنده
boosters
بالا برنده
abovestairs
طبقه بالا
upgrading
بالا بردن
ascendance
بالا رفتن
ascendent
بالا رونده
hoist
بالا کشیدن
shoot-out
بالا جستن
raise
بالا بردن
embezzling
بالا کشیدن
jacks
بالا بردن
aspire
بالا رفتن
aspired
بالا رفتن
aspires
بالا رفتن
jack
بالا بردن
aspiring
بالا رفتن
Mt
بالا رفتن
Mts
بالا رفتن
elevate
بالا بردن
upheavals
بالا امدن
upheaval
بالا امدن
promoting
بالا بردن
elevates
بالا بردن
elevating
بالا بردن
promotes
بالا بردن
raise
بالا کشیدن
raises
بالا بردن
raises
بالا کشیدن
hoist
بالا بردن
soar
بالا رفتن
soared
بالا رفتن
atop
بطرف بالا
raising
بالا اوردن
embezzle
بالا کشیدن
embezzled
بالا کشیدن
promote
بالا بردن
shoot-outs
بالا جستن
tossing
بالا انداختن
tosses
بالا انداختن
tossed
بالا انداختن
toss
بالا انداختن
spec
مشخصات بالا
top-down
از بالا به پایین
top down
از بالا به پایین
embezzles
بالا کشیدن
promoted
بالا بردن
unfield
میدان بالا
chock-a-block
بالا کشیده
escalate
بالا گرفتن
escalated
بالا گرفتن
escalates
بالا گرفتن
escalating
بالا گرفتن
high-class
از طبقات بالا
Please come up .
بفرمائید بالا
all-time
بالا یا پایینترین حد
upwards
بطرف بالا
upward rotation
چرخش رو به بالا
up and down
بالا و پایین
uplifter
بالا برنده
upper beam
تیر بالا
upper bound
کران بالا
upraise
بالا بردن
uprear
بالا بردن
upriser
بالا رونده
upward compatible
همساز رو به بالا
upward flow
جریان رو به بالا
upward motion
حرکت رو به بالا
to tilt up
به بالا پیچیدن
to turn up
[collar]
به بالا پیچیدن
up
<adv.>
به بالا
[آمدن]
upwards
<adv.>
به بالا
[رفتن]
to hinge up
به بالا پیچیدن
to fold up
به بالا پیچیدن
raise of loom
بالا بردن
warp beam
نورد بالا
to fold up
به بالا تا زدن
to hinge up
به بالا تا زدن
to tilt up
به بالا تا زدن
to turn up
[collar]
به بالا تا زدن
heave in
بالا کشیدن
high voltage
ولتاژ بالا
high wing
بال بالا
intumesce
بالا امدن
it comes from above
از بالا می آید
jack up
بالا بردن
joo chin pyon soon koot
کف دست بالا
long precision
با دقت بالا
mountant
بالا رونده
on stilts
بالا ایستاده بل
high temperature
دمای بالا
high storage
انباره بالا
high resolution
وضوح بالا
high burst
ترکش بالا
high contrast
تغایر بالا
high efficiency
راندمان بالا
high frequency
بسامد بالا
high frequency
فرکانس بالا
high frequency alternator
ژنراتورفرکانس بالا
high grown
بلند بالا
high impedance
امپدانس بالا
high order
رتبه بالا
high precison
دقت بالا
plan view
دید از بالا
plan view
نمای بالا
to fetch up
بالا اوردن
to puff out
بالا امدن
to puff up
بالا امدن
to set in
بالا امدن
top carriage
قنداق بالا
top cast
ریختن از بالا
top pour
ریختن از بالا
topmast
دکل بالا
topside
قسمت بالا
topsides
قسمت بالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com