English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
impenitently بالجاجت در گناه کاری
Other Matches
impemitently بااصرار در گناه کاری
misprision گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
irreproachable بی گناه
irreprehensible بی گناه
crime گناه
offence گناه
sinless بی گناه
offenses گناه
reproachless بی گناه
transgression گناه
guiltless بی گناه
sackless بی گناه
fault گناه
faulted گناه
faults گناه
sinning گناه
sinned گناه
sin گناه
offense,etc گناه
offense گناه
offenceless بی گناه
pure of guilt بی گناه
deep dyed گناه
vices گناه
cleanhanded بی گناه
misdemeanours گناه
niet culpable بی گناه
misdemeanor گناه
vice- گناه
vice گناه
blameless بی گناه
vises گناه
misdemeanors گناه
guilt گناه
misdemeanour گناه
delict گناه
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
sin of the f. گناه جسم
mortal sin گناه کبیره
absolution آمرزش گناه
sinned گناه ورزیدن
transgression خطا گناه
venial sin گناه صغیره
sinning گناه ورزیدن
sin گناه ورزیدن
blame اشتباه گناه
guilt feeling احساس گناه
peccabillo گناه کوچک
irreprovable بی گناه رد نکردنی
erring گناه کار
blamed اشتباه گناه
to perpetrate a crime گناه کردن
blames اشتباه گناه
venial گناه صغیر
resipiscent معترف به گناه
blaming اشتباه گناه
peccatophobia گناه هراسی
hamartophobia گناه هراسی
crime گناه کردن
resipiscence اقرار به گناه
deadly sin گناه کبیره
remission عذر گناه
misdeeds جرم گناه
misdeed جرم گناه
d.sin گناه بزرگ عمدی
guilt گناه مجرمیت محکومیت
i may thank myself گناه از خودم است
i am shaped in sin در گناه سرشته شده ام
the f.of adem گناه یا انحراف ادم
to purify from sin از گناه پاک کردن
besetting sin گناه دست برندار
capital offence or crime گناه مستوجب اعدام
of malice prepense با قصد ارتکاب گناه
incendiary crime گناه اتش انگیزی
a guilty conscience [about] وجدان با گناه [بخاطر]
pardoner کشیش امرزنده گناه
in flagrant delict درعین ارتکاب گناه
incestuously با گناه نزدیکی بمحارم
to sin agaist god بخدا گناه ورزیدن
absolve کسی را از گناه بری کردن
to purify from sin از قید گناه ازاد کردن
He was dismissed though (while) he was in fact innocent. اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
capital گناه مستوجب اعدام سرمایه
to acknowledge your own guilt [culpability] به گناه خود اقرار کردن
to perpetrate a crime گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
sin of omission گناه فروگذاری از انجام امری
original sin نخستین گناه ادم ابوالبشر
absolved کسی را از گناه بری کردن
salvationism اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
infallible مصون از خطا منزه از گناه
absolving کسی را از گناه بری کردن
puratorial پاک کننده گناه کفارهای
own up <idiom> گناه رابه گردن گرفتن
absolves کسی را از گناه بری کردن
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
peccability ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
dewy eyed معصوم و پاک چون کودک بی گناه
conscience-stricken دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
dewy-eyed معصوم و پاک چون کودک بی گناه
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
impenitence سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
to feel a pang of guilt ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
She is more culpable than the others. او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
penance تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
king's evidence گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
parricidal وابسته به گناه پدر کشی یامادر کشی
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
to blame somebody for something کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
flower piece گل کاری
under employment کم کاری
curries کاری
inaction بی کاری
curry کاری
impotency کاری
curry powders کاری
effective کاری
feckful کاری
plasterwork گچ کاری
slobbery تف کاری
electroplating اب کاری
plastering گچ کاری
parget گچ کاری
curry powder کاری
malfunctions کژ کاری
malfunctioned کژ کاری
impotence کاری
intent on doing anything کاری
currie کاری
active کاری
hypofunction کم کاری
malfunction کژ کاری
workbench محیط کاری
plating روکش کاری
by way of reciprocation درعوض [کاری]
hammering چکش کاری
tour de force شیرین کاری
lighterage دوبه کاری
extruding چکش کاری
extrudes چکش کاری
business hours ساعت کاری
energetic جدی کاری
calk بتونه کاری
frustrating بدل کاری
bumping tool ابزار خم کاری
fal lal ریزه کاری
delicacy of touch ریزه کاری
by way of reciprocation به جای [کاری]
discreetnss احتیاط کاری
fairing صیقل کاری
afforestation جنگل کاری
cutting off برش کاری
frustrates بدل کاری
frustrate بدل کاری
discreetness احتیاط کاری
in return به جای [کاری]
workbenches محیط کاری
factorage حق العمل کاری
punch-ups کتک کاری
extruded چکش کاری
extrude چکش کاری
metalwork فلز کاری
in return در تلافی [کاری]
come to <idiom> شروع کاری
latticework شبکه کاری
illuminations تذهیب کاری
counterattack بدل کاری
illumination تذهیب کاری
cotton plantation پنبه کاری
contrasuggestibility وارون کاری
chromium plating اب کرم کاری
drilling work مته کاری
pique منبت کاری
compulsiveness مکرر کاری
conservativeness محافظه کاری
dry farm دیم کاری
cementation سیمان کاری
canniness ملاحظه کاری
cartwhip شلاق کاری
burnishing پرداخت کاری
caulking بتونه کاری
burnishing صیقل کاری
punch-up کتک کاری
d. touch نازک کاری
crypianalysis پنهان کاری
metallurgy فلز کاری
by way of reciprocation در تلافی [کاری]
cautiousness احتیاط کاری
brocade زری کاری
cementation سمنت کاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com