Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
skid fin
باله موازنه در هواپیمای دوباله
Other Matches
biplanes
هواپیمای دوباله
biplane
هواپیمای دوباله
upper wing
بال بالایی در هواپیمای دوباله
biplane
هواپیمای دو باله
monoplane
هواپیمای یک باله
biplanes
هواپیمای دو باله
triplane
هواپیمای سه باله
triplane
هواپیمای سه طبقه یا سه باله
parasols
چتر افتابی هواپیمای یک باله
parasol
چتر افتابی هواپیمای یک باله
possitive stagger
ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
cantilever wing
بال یک هواپیمای یک باله که بدون پایه یا وایرهای خارجی به بدنه هواپیمامتصل شده
lead aircraft
هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
air picket
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
dipterous
دوباله
towing
به حرکت دراوردن هواپیمای بی موتور با هواپیمای موتوردار یا اتومبیل یا قرقره و طناب
drone
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
clean aircraft
هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
auto cat
هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
dive bomber
هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
interplane strut
پایه هایی که دو بال هواپیماهای دوباله را به هم متصل میکند
fighter
هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
flying crane
هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
escort aircraft
هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
notional aircraft
هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
fighters
هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
air scout
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
fin
باله
monoplane
یک باله
fins
باله
finny
باله دار
tail fin
باله دم ماهی
flaps
باله هواپیما
flap
باله هواپیما
baleen
بال باله
multiplane
چند باله
flapped
باله هواپیما
flippers
باله شنا
fin
با باله مجهزکردن
fins
با باله مجهزکردن
forward lap
باله جلو
flipper
باله شنا
forelimb
باله جلو
swim fin
باله شنا
rudder
باله عقب هواپیما
vertical stabilizer
تیغه یا باله عمودی
rudders
باله عقب هواپیما
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
negative stagger
ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
finny
پره دار مثل باله
pinnule
بالچه باله فرعی ماهی
pinule
بالچه باله فرعی ماهی
paddling
با باله شنا حرکت کردن
paddles
با باله شنا حرکت کردن
paddle
با باله شنا حرکت کردن
paddled
با باله شنا حرکت کردن
scalariform
شبیه ماهیان باله تیز
variable area wing
بالهایی باطول متغیر درهواپیماهای دوباله که هنگام جمع شدن بال پایینی در بال بالایی تغییر ملموس و چشم گیری ایجاد میکند
whiting
ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
marlinespike
ماهی باله نرم اعماق دریا
marlinspike
ماهی باله نرم اعماق دریا
counterbalances
موازنه
counterbalanced
موازنه
counterbalance
موازنه
equilibrium
موازنه موازنه
equilibrator
موازنه
equilibration
موازنه
equilibrium
موازنه
balance
موازنه
balances
موازنه
counterbalance
موازنه کردن
to rule off
موازنه کردن
to strike a balance
موازنه دراوردن
counterbalanced
موازنه کردن
trade balance
موازنه تجاری
trade balance
موازنه تجارتی
counterbalances
موازنه کردن
compensation point
نقطه موازنه
compensation level
تراز موازنه
charge balance
موازنه بار
balancing reservoir
حوض موازنه
balance of trade
موازنه تجاری
material balance
موازنه مواد
balance of payments
موازنه پرداختها
equilibrist
طرفدارسیاست موازنه
mass balance
موازنه جرم
equilibrate
موازنه کردن
balances of payments
موازنه پرداختها
libratory
موازنه کننده
active balance
موازنه مثبت
adverse balance
موازنه منفی
compensating reservoir
حوض موازنه
equilibrium
موازنه و تعادل
incidence wires
وایرهای موربی در صفحه پایههای بین بال درهواپیماهای دو باله
stabilises
به حالت موازنه در اوردن
stabilized
بحالت موازنه دراوردن
stabilises
بحالت موازنه دراوردن
stabilize
به حالت موازنه در اوردن
stabilising
بحالت موازنه دراوردن
stabilize
بحالت موازنه دراوردن
balanced reaction
واکنش موازنه شده
stabilized
به حالت موازنه در اوردن
stabilizes
بحالت موازنه دراوردن
The policy of balance of power.
سیاست موازنه قدرت
stabilizes
به حالت موازنه در اوردن
stabilised
به حالت موازنه در اوردن
stabilised
بحالت موازنه دراوردن
balance
موازنه کردن تعادل
strike a balance
موازنه بدست اوردن
balance
موازنه تتمه حساب
balances
موازنه صورت وضعیت
balances
موازنه کردن تعادل
balances
موازنه تتمه حساب
balance
موازنه صورت وضعیت
stabilising
به حالت موازنه در اوردن
deficits
کسر موازنه کمبود سرمایه
deficit
کسر موازنه کمبود سرمایه
mercantilism
سیاست موازنه بازرگانی کشور
mercantilist
طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
birling
مسابقه موازنه روی تیرشناور در اب
balance of international payment
موازنه پرداختهای بین المللی
english hand balance
بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
poise
وزنه متحرک بحالت موازنه دراوردن
deficits
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
long run equilibrium
موازنه بلند مدت قیمتها قیمت عادی
favorable balance of trade
موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
roadwheel arm
بازوی چرخ جاده اهرم موازنه شنی
swan scale
تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
candlesticks
بالانس بایک شانه روی چوب موازنه
deficit
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
thermostatics
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
dish rag
حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
hydrofoils
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoil
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
favourble balance of trade
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
monoplance
هواپیمایی یک باله هواپیمایی که یک جفت بال دارد
jet airplane
هواپیمای جت
tailless aircraft
هواپیمای بی دم
floatplane
هواپیمای اب
attack plane
هواپیمای تک
c a
هواپیمای سی 5 ا
bombers
هواپیمای بمباران
Canberra
هواپیمای تاکتیکی ب- 75
cargo master
هواپیمای کارگوماستر
cargo transport
هواپیمای ترابری
gliders
هواپیمای بی موتور
phantoms
هواپیمای فانتوم
naval aircraft
هواپیمای ناوپایه
shadow
هواپیمای یدک کش
passenger plane
هواپیمای مسافربری
interceptor
هواپیمای رهگیر
bomber
هواپیمای بمباران
shadows
هواپیمای یدک کش
shadowing
هواپیمای یدک کش
shadowed
هواپیمای یدک کش
battle plane
هواپیمای جنگی
battleplane
هواپیمای جنگی
warplane
هواپیمای جنگی
droned
هواپیمای بی خلبان
integrated aircraft
هواپیمای یک پارچه
drones
هواپیمای بی خلبان
hydro aeroplane
هواپیمای دریایی
Airbus
هواپیمای ارباس
Airbuses
هواپیمای ارباس
droning
هواپیمای بی خلبان
flying boat
هواپیمای ابی
light aircraft
هواپیمای سبک
large aircraft
هواپیمای بزرگ
hydroplane
هواپیمای دریایی
fighter
هواپیمای جنگنده
fighters
هواپیمای جنگنده
phantom
هواپیمای فانتوم
trimotor
هواپیمای سه موتوره
triphibian
هواپیمای دریایی
triphibious
هواپیمای دریایی
glider
هواپیمای بی موتور
drone
هواپیمای بی خلبان
floatplane
هواپیمای دریایی
passenger aircraft
هواپیمای مسافربری
hydroplanes
هواپیمای دریایی
sailplane
هواپیمای بی موتور
seaplane
هواپیمای دریایی
seaplanes
هواپیمای دریایی
hydroplaning
هواپیمای دریایی
hydroplaned
هواپیمای دریایی
airliner
هواپیمای مسافربری
jetliner
هواپیمای مسافربری
sortie
یک هواپیمای تک کننده
small sircraft
هواپیمای کوچک
sorties
یک هواپیمای تک کننده
beep
هواپیمای بی خلبان
airliner
هواپیمای مسافربری
amphibian
هواپیمای اب و خاکی
airliners
هواپیمای مسافربری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com