English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
pinnule بالچه باله فرعی ماهی
pinule بالچه باله فرعی ماهی
Other Matches
tail fin باله دم ماهی
marlinespike ماهی باله نرم اعماق دریا
marlinspike ماهی باله نرم اعماق دریا
whiting ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
tab بالچه
fin بالچه
fins بالچه
winglet بالچه
tabs بالچه
dorsal fin بالچه پشتی
balance tab بالچه تعادل
pinnular دارای بالچه
subspecies قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
fin باله
monoplane یک باله
fins باله
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
biplanes هواپیمای دو باله
baleen بال باله
monoplane هواپیمای یک باله
multiplane چند باله
forward lap باله جلو
forelimb باله جلو
flippers باله شنا
flipper باله شنا
biplane هواپیمای دو باله
swim fin باله شنا
finny باله دار
fins با باله مجهزکردن
fin با باله مجهزکردن
flapped باله هواپیما
flaps باله هواپیما
flap باله هواپیما
triplane هواپیمای سه باله
triplane هواپیمای سه طبقه یا سه باله
rudders باله عقب هواپیما
rudder باله عقب هواپیما
vertical stabilizer تیغه یا باله عمودی
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
paddles با باله شنا حرکت کردن
paddling با باله شنا حرکت کردن
finny پره دار مثل باله
parasols چتر افتابی هواپیمای یک باله
paddle با باله شنا حرکت کردن
paddled با باله شنا حرکت کردن
parasol چتر افتابی هواپیمای یک باله
skid fin باله موازنه در هواپیمای دوباله
scalariform شبیه ماهیان باله تیز
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
incidence wires وایرهای موربی در صفحه پایههای بین بال درهواپیماهای دو باله
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
cantilever wing بال یک هواپیمای یک باله که بدون پایه یا وایرهای خارجی به بدنه هواپیمامتصل شده
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
hydrofoils سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoil سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
stbtitle عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
monoplance هواپیمایی یک باله هواپیمایی که یک جفت بال دارد
sublease اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
teleost ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
derivatives فرعی
accessorial فرعی
adjunct فرعی
byeffect اثر فرعی
second class فرعی
incidents فرعی
incident فرعی
minor فرعی
subsidiary فرعی
inferiors فرعی
extrinsic فرعی
inferior فرعی
petty فرعی
lateral فرعی
adverse reaction اثر فرعی
secondary فرعی
ancillary فرعی
by-effect اثر فرعی
derivative فرعی
subalterns فرعی
subsidiaries فرعی
min فرعی
sub dam سد فرعی
by فرعی
half deck پل فرعی
accessory فرعی
spillover effect اثر فرعی
tributary فرعی
succursal فرعی
branch line خط فرعی
branch lines خط فرعی
subaltern فرعی
secondary effect اثر فرعی
tributaries فرعی
fall-out [side effect] اثر فرعی
adjuncts فرعی
subsections قسمت فرعی
pseudocarp میوه فرعی
by-products محصول فرعی
adjunct صفت فرعی
subsection قسمت فرعی
by-product محصول فرعی
adjuncts صفت فرعی
corollary نتیجه فرعی
secondary port بندر فرعی
secondary stairs پلکان فرعی
bypassed مسیر فرعی
secondary stress خستگی فرعی
subdivisions بخش فرعی
subdivision بخش فرعی
side dish غذاهای فرعی
side effects اثرات فرعی
side line occupations مشاغل فرعی
side show نمایش فرعی
side show موضوع فرعی
floor jack اهرم فرعی
sidepiece چیز فرعی
sideway فرعی از پهلو
secondary markets بازارهای فرعی
annex شعبه فرعی
corollaries نتیجه فرعی
side effect اثر فرعی
bypassing مسیر فرعی
bypasses مسیر فرعی
bypass مسیر فرعی
side-effects اثر فرعی
side-effect اثر فرعی
subsidiary occupations مشاغل فرعی
subsidiary متمم فرعی
subsidiaries متمم فرعی
second fiddle شخص فرعی
rootlet ریشه فرعی
annexing شعبه فرعی
annexes شعبه فرعی
slave station ایستگاه فرعی
alternative airfield فرودگاه فرعی
bayou نهرکوچک یا فرعی
blessed folder مخزن فرعی
municipal road راه فرعی
borrowed light نورگیر فرعی
bracteole برگچه فرعی
by election انتخابات فرعی
bye election انتخابات فرعی
by lane کوچه فرعی
daughter chain زنجیر فرعی
derived unit واحد فرعی
bypath جاده فرعی
an off street کوچه فرعی
derived units واحدهای فرعی
articulated connecting rod شاتون فرعی
auxiliary activity فعالیت فرعی
secondary unit واحد فرعی
auxiliary switch کلید فرعی
avocation کار فرعی
backway جاده فرعی
minor arts هنرهای فرعی
by pass گذرگاه فرعی
by work کار فرعی
byname اسم فرعی
byroad جاده فرعی
cotype نوعی فرعی
link road راه فرعی
coproduct محصول فرعی
consequent pole قطب فرعی
colonnette ستون فرعی
by way راه فرعی
by product material فراورده فرعی
minor constituent عنصر فرعی
minor elements عناصر فرعی
by path جاده فرعی
spur track جاده فرعی
by product فراورده فرعی
by product محصول فرعی
by product نتیجه فرعی
minor league لیگ فرعی
by pass لوله فرعی
side issues مسئله فرعی
appendage دستگاه فرعی
appendages دستگاه فرعی
wayside ایستگاه فرعی
sideshow نمایش فرعی
sideshows نمایش فرعی
incidental effect اثر فرعی
side issues موضوع فرعی
side issue مسئله فرعی
side issue موضوع فرعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com