English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
English Persian
aspirate بانفس تلفظ کردن
aspirates بانفس تلفظ کردن
aspirating بانفس تلفظ کردن
Other Matches
self contradiction معارضه بانفس تناقض گویی
spoonerism اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
enunciates تلفظ کردن
enounce تلفظ کردن
enunciating تلفظ کردن
enunciate تلفظ کردن
pronounces تلفظ کردن
pronounce تلفظ کردن
enunciated تلفظ کردن
emphasising باقوت تلفظ کردن
burred غلیظ تلفظ کردن
lisp شل وسرزبانی تلفظ کردن
burr غلیظ تلفظ کردن
burring غلیظ تلفظ کردن
sibilate مانندحرف " س " تلفظ کردن
lisped شل وسرزبانی تلفظ کردن
accentuating با تکیه تلفظ کردن
accentuates با تکیه تلفظ کردن
accentuated با تکیه تلفظ کردن
accentuate با تکیه تلفظ کردن
emphasizing باقوت تلفظ کردن
emphasizes باقوت تلفظ کردن
tolay street on باتکیه تلفظ کردن
emphasize باقوت تلفظ کردن
burrs غلیظ تلفظ کردن
emphasises باقوت تلفظ کردن
mispronounced غلط تلفظ کردن
anglicising بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicises بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicised بطرزانگلیسی تلفظ کردن
mispronouncing غلط تلفظ کردن
mispronounces غلط تلفظ کردن
anglicize بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicized بطرزانگلیسی تلفظ کردن
orthoepy فن درست تلفظ کردن
anglicizes بطرزانگلیسی تلفظ کردن
lisping شل وسرزبانی تلفظ کردن
emphasised باقوت تلفظ کردن
lisps شل وسرزبانی تلفظ کردن
emphasized باقوت تلفظ کردن
enouce تلفظ کردن افهارکردن
anglicizing بطرزانگلیسی تلفظ کردن
mispronounce غلط تلفظ کردن
vocalize تلفظ کردن تشکیل دادن
intonate با لحن خاصی تلفظ کردن
velarize حروف را از کام تلفظ کردن
diphthongize تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
labiovelar تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
aspirating حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirate حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirates حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
accents : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accented با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
pronunciation تلفظ
cacoepy تلفظ بد
pronunciations تلفظ
accent تلفظ
accenting تلفظ
accents تلفظ
accented تلفظ
pronouncing تلفظ
pronouncing تلفظ دار
vocalization تلفظ صوتی
mispronounciation تلفظ نادرست
tunes لحن تلفظ
tune لحن تلفظ
velarization تلفظ کامی
mispronunciations تلفظ غلط
laissez aller تلفظ به فرانسه
pronounceable قابل تلفظ
lam dacism تلفظ حرف
mispronunciations تلفظ نادرست
orthoepist درست تلفظ کن
mispronunciation تلفظ غلط
mispronunciation تلفظ نادرست
anglicization تلفظ یا نوشتن بطرزانگلیسی
well spoken دارای تلفظ خوب
well-spoken دارای تلفظ خوب
emphatic باقوت تلفظ شده
zed تلفظ انگلیسی حرف Z
aspirations تلفظ حرف H ازحلق
orthoepic وابسته به تلفظ درست
intonation طرز قرائت تلفظ
intonations طرز قرائت تلفظ
aspiration تلفظ حرف H ازحلق
zee تلفظ امریکایی حرف Z
cacology تلفظ یا انشاء غلط
phonics تلفظ وهجاهای کلمات
sigmatism تلفظ نادرست حرف " س "
sigmatismus lateralis تلفظ کناری حرف " س "
tonemic دارای تلفظ مشابه
sibilation تلفظ بشکل حرف " س "
jaw breaking دشوار برای تلفظ
enunciation تلفظ واضح و روشن
diction تلفظ واضح و روشن
articulation تلفظ شمرده طرز گفتار
sigmatismus interdentalis تلفظ میان دندانی حرف " س "
Your pronunciation is good. تلفظ شما خوب است.
lenis دارای تلفظ نرم رقیق
sigmatismus adentalis تلفظ روی دندانی حرف " س "
slobbers تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
phonemics علم شناسایی تلفظ کلمات وصداها
How do you pronounce [say] that [this] word? این واژه چه جور تلفظ می شود؟
extend مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
phonetics مبحث تلفظ صوتی حرف وکلمات
orthoepist کسیکه با تلفظ درست چیز میخواند
phonrtic drill مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
etacism تلفظ e یونانی مانند a انگلیسی در emal
slobbering تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbered تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
extending مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
tongue-twisters کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
extends مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
jaw breaker سنگ شکن کلمهای که تلفظ ان دشواراست
tongue-twister کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
slobber تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
tongue twister کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
slides تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
fricative تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
rough breathing که دردستوریونانی تلفظ شدن حرف اول را می رساند
syllabary جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
lection اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی
slide تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
smooth breathing که دردستوریونانی عدم تلفظ حرف اول رامیرساند
toneme لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
velarization تلفظ حرف بوسیله قراردادن زبان برپشت سقف
labialism حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
transliteration نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
homonym کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
dieresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
palatals حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
interdental consonant حرف مصمتی که با گذاردن زبان در میان دندانهای بالاو پایین تلفظ میشود
diaeresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com