English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7 milliseconds)
English Persian
loan bank بانک وامی
Search result with all words
rediscount rate نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
Other Matches
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
giros روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giro روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
funded debt وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
available cash موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
contractual interest بهره کل وامی که وام گیرنده باید به وام دهنده بپردازد
banks بانک
bank بانک
checked چک بانک
check چک بانک
checks چک بانک
bankbook کتابچه بانک
saving bank بانک پس انداز
central bank بانک مرکزی
shroff بانک دار
bankroll سرمایه بانک
bankbill برات بانک
memory bank بانک حافظه
remitting bank بانک واگذارنده
loan bank بانک استقراضی
germplasm bank بانک گونه ها
monopoly bank بانک انحصاری
merchant bank بانک بازرگانی
mortgage bank بانک رهنی
development bank بانک توسعه
national bank بانک ملی
state bank بانک استان
state bank بانک دولتی
world bank بانک جهانی
intermediary bank بانک میانجی
piggy bank <idiom> بانک کوچک
bankers بانک دار
data banks بانک اطلاعاتی
bank failures ورشکستگی بانک
data banks بانک داده ها
bank بانک ضرابخانه
bank rate نرخ بانک
clearing bank بانک پس انداز
merchant banks بانک بازرگانی
clearing banks بانک پس انداز
bank bill برات بانک
banker بانک دار
bank در بانک گذاشتن
data banks بانک اطلاعات
data bank بانک داده ها
bank stock سهام بانک
data bank بانک اطلاعات
bank overdraft بدهی به بانک
bank asset دارائی بانک
data bank بانک اطلاعاتی
bank of deposit بانک پس انداز
authorized bank بانک مجاز
banks بانک ضرابخانه
banks در بانک گذاشتن
stakeholder نگهدارنده بانک در قمار
presenting bank بانک ارائه کننده
accepting bank بانک قبول کننده
to place money in the bank پول در بانک گذاشتن
to pay in بحساب بانک گذاشتن
accepting bank بانک قبولی نویس
account حساب داشتن در بانک
croupiers کمک صاحب بانک
deposit به حساب بانک گذاشتن
croupier کمک صاحب بانک
approved bank بانک تایید شده
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
paying bank بانک پرداخت کننده
negotiating bank بانک معامله کننده
deposit with the bank در بانک ودیعه گذاردن
deposit in the bank در بانک به ودیعه گذاردن
advising bank بانک ابلاغ کننده
confirming bank بانک تائید کننده
collecting bank بانک وصول کننده
German Central Bank بانک مرکزی آلمان
deposits به حساب بانک گذاشتن
bankable نقد شدنی در بانک
bankable قابل پذیرش در بانک
drawen on the national bank عهده بانک ملی
issuing bank بانک گشاینده اعتبار
bank balance sheet تراز نامه بانک
issuing bank بانک صادر کننده
federal reserve bank بانک فدرال رزرو
bank of issue بانک ناشر اسکناس
export import bank بانک صادرات واردات
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
blood banks بانک جمع اوری خون
banks رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
blood bank بانک جمع اوری خون
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
time deposits مطالبه نقدی موجل از بانک
stop payment دستور عدم پرداخت چک به بانک
depositor کسیکه پول در بانک میگذارد
bankbook دفترحساب بانک دفترچه بانکی
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
opening bank بانک باز کننده اعتبار
bank capital requirement سرمایه مورد نیاز بانک
bank for international settlements بانک پرداختهای بین المللی
banks انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
faro نوعی بازی قمار شبیه بانک
cashier's check چکی که بانک عهده خود بکشد
Bank for International Settlements [BIS] بانک تسویه پرداخت بین المللی
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
This check is on bank Melli . این چه بعهده بانک ملی است
counter check چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
cancelled cheque چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
Does the bank acknowledge your signature ? آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
big five پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
inclearing همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
bank giro همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
opening hours ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
electronic استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
lombard street خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bank rate مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
eft سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
reserves مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
atm ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
sideways ROM نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
legal reserves مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com