English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
heparinize باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
Other Matches
therapist متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists متخصص درمان شناسی درمان شناس
client centered therapy درمان متمرکز بر درمان جو
remedied درمان کردن
remedies درمان کردن
treats درمان کردن
remedying درمان کردن
treat درمان کردن
remedy درمان کردن
treated درمان کردن
hydropathic وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
to seek a remedy for something چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
immedicable بی درمان
remedies درمان
cure درمان
therapy درمان
remedy درمان
remediless بی درمان
remedied درمان
medicament درمان
clients درمان جو
client درمان جو
medicaments درمان
cured درمان
natural philosophy درمان
treatments درمان
treatment درمان
medicative درمان کن
irremediable بی درمان
cures درمان
remedying درمان
water cure اب درمان
inpatient تحت درمان
iamatology درمان شناسی
therapeutist درمان شناس
aversion therapy درمان اجتنابی
therapeusis درمان شناسی
treatable قابل درمان
hydropathist اب درمان دان
electrotherapeutics درمان برقی
marriage therapy درمان زناشویی
aceology درمان شناسی
therapeutics درمان شناسی
operable قابل درمان
dual sex therapy درمان دو جنسیتی
remedying درمان میزان
pithiatism درمان تلقینی
chemotherapy درمان دارویی
remedy درمان میزان
treated درمان شدن
post treatment follow up پیگیری پس از درمان
placebo therapy درمان با دارونما
psychotherapy درمان روانی
remedies درمان میزان
It'll be OK. <idiom> درمان میشود!
physiotherapy درمان فیزیکی
adjuvent therapy درمان تکمیلی
curative درمان بخش
active therapy درمان فعال
multiple therapy درمان تعاونی
remediless درمان ناپذیر
remediable درمان پذیر
cooperative therapy درمان تعاونی
social therapy درمان اجتماعی
an active remedy درمان کاری
relationship therapy درمان ارتباطی
adjunctive therapy درمان جنبی
healable درمان پذیر
cured درمان بخشیدن
remedied درمان میزان
treats درمان شدن
cures درمان بخشیدن
analytic therapy درمان تحلیلی
corrective therapy درمان اصلاحی
incurable بی درمان بیچاره
conjoint therapy درمان زوجی
incurable درمان ناپذیر
cure all درمان هر درد
supportive therapy درمان حمایتی
direct therapy درمان رهنمودی
cure درمان بخشیدن
kinesalgia جنبش درمان
treat درمان شدن
faith healing درمان اعتقادی
interpretive therapy درمان تفسیری
depth therapy درمان عمقی
quadrangular therapy درمان دو زوجی
psychotherapy ortherapeutics روح درمان
faith cure درمان اعتقادی
existential therapy درمان وجودی
chemotherapy درمان بواسطه موادشیمیایی
Patience is a plaster for all sores . <proverb> صبر,درمان هر دردیست .
x ray therapy درمان با اشعه مجهول
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
indoklon therapy درمان با استنشاق اندوکلون
ect درمان با تشنج برقی
mud bath گل مالی تن برای درمان
electroconvulsive therapy درمان با تشنج برقی
sex therapy درمان اختلالات جنسی
electric convulsive therapy درمان با تشنج برقی
neuropsychiatric درمان روانی عصبی
homeopath جور درمان خواه
electroshock therapy درمان با ضربه برقی
shock therapy درمان با ضربه برقی
homeopaths جور درمان خواه
encounter group therapy درمان با گروه رویارویی
homoeopaths جور درمان خواه
carbon dioxide therapy درمان با انیدرید کربنیک
therapeutic وابسته به درمان شناسی
insulin shock therapy درمان با ضربه انسولین
therapeutist متخصص درمان شناسی
insulin coma therapy درمان با اغماء انسولینی
therapeutically از لحاظ درمان شناسی
directive group therapy درمان رهنمودی گروهی
they are cured by nature طبیعت انها را درمان میکند
Jealousy is a remediless disease. <proverb> یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> گریه بر هر درد بى درمان دواست .
root canal procedure درمان ریشه [دندان پزشکی]
implosive therapy درمان با غرقه سازی تجسمی
endodontic therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
nephritic درمان کننده ناخوشی گرده
chiropodist متخصص درمان وحفافت پاها
chiropodists متخصص درمان وحفافت پاها
physiatrics درمان امراض باوسایل طبیعی
root canal treatment [RCT] درمان ریشه [دندان پزشکی]
physical medicine درمان بدنی و توان بخشی
occupational therapy درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
hydrotherapeutic بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
radiotherapy رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
psychosurgery جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
acupressure روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
cryotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
put قراردادن تحمیل کردن بر
fix تعیین کردن قراردادن
putting قراردادن تحمیل کردن بر
puts قراردادن تحمیل کردن بر
fixes تعیین کردن قراردادن
bias تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
litigating دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
stick one's neck out <idiom> مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
biases تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
litigates دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
poses قراردادن
setting up قراردادن
pose قراردادن
sets قراردادن
posing قراردادن
posed قراردادن
set قراردادن
compacted تنگ هم قراردادن
garland درحلقه گل قراردادن
kennel درلانه قراردادن
sabbattize سبت قراردادن
vise در پرس قراردادن
put-upon طعمه قراردادن
compacts تنگ هم قراردادن
kennels درلانه قراردادن
sample نمونه قراردادن
sampled نمونه قراردادن
compact تنگ هم قراردادن
position قراردادن یاگرفتن
positioned قراردادن یاگرفتن
carry (something) out <idiom> گماردن ،قراردادن
put upon طعمه قراردادن
laps رویهم قراردادن
compacting تنگ هم قراردادن
marginalizes در حاشیه قراردادن
subordinating تابع قراردادن
grace موردلطف قراردادن
banter مورداستهزاء قراردادن
garlands درحلقه گل قراردادن
to lay it on with a trowel نهادن قراردادن
gracing موردلطف قراردادن
graces موردلطف قراردادن
graced موردلطف قراردادن
subordinates تابع قراردادن
subordinate تابع قراردادن
marginalised در حاشیه قراردادن
to aim ones gun at هدف قراردادن
enclose در جوف قراردادن
marginalizing در حاشیه قراردادن
encloses در جوف قراردادن
enclosing در جوف قراردادن
to lay it on thick قراردادن کارگذاشتن
marginalized در حاشیه قراردادن
marginalize در حاشیه قراردادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com