Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (2 milliseconds)
English
Persian
climactic
باوج رسیده
culminant
باوج رسیده
Other Matches
climax
منتها درجه باوج رسیدن
climaxes
منتها درجه باوج رسیدن
to come to a he
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
mellow
رسیده
ripe
رسیده
headed
رسیده
consummating
رسیده
consummated
رسیده
mellowed
رسیده
mellowing
رسیده
consummate
رسیده
ripest
رسیده
riper
رسیده
consummates
رسیده
mellows
رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
import
کالای رسیده
imported
کالای رسیده
full-fledged
بالغ رسیده
importing
کالای رسیده
approved
به تایید رسیده
overdue
موعد رسیده
fullest
بالغ رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
full
بالغ رسیده
approvingly
به تایید رسیده
over ripe
زیاد رسیده
new come
تازه رسیده
new arrived
تازه رسیده
maturation
رسیده شدن
jack in office
رسیده است
Inc
به ثبت رسیده
in wards
کالای رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
floor length
رسیده بکف
ripely
بطور رسیده
It's time
وقتش رسیده که
agreed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
knee high
بزانو رسیده
full fledged
بالغ رسیده
overripe
بسیار رسیده
in
:رسیده امده
in-
:رسیده امده
authorized
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
letterboxes
جعبهی نامههای رسیده
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more.
جانم به لبم رسیده
saturant
بحد اشباع رسیده
raised to the purple
بپایه مترانی رسیده
indent
سفارش رسیده از خارج
indenting
سفارش رسیده از خارج
indents
سفارش رسیده از خارج
intersection point
نقطه بهم رسیده
inwards
واردات کالای رسیده
letterbox
جعبهی نامههای رسیده
jumped-up
تازه به دوران رسیده
bequests
ارثی که بنابوصیت رسیده
bequest
ارثی که بنابوصیت رسیده
Did it ever occur to you that …
تا کنون بفکرت رسیده که ...
on end
<idiom>
بنظر به پایان رسیده
elvis has left the building
<idiom>
[نمایش به اتمام رسیده]
ripens
رسیده کردن یاشدن
aggrieved
محنت رسیده مغموم
evaluations
ارزیابی اخبار رسیده
evaluation
ارزیابی اخبار رسیده
pensionable
وقت بازنشستگی رسیده
ripen
رسیده کردن یاشدن
ripened
رسیده کردن یاشدن
ripening
رسیده کردن یاشدن
grown
رسیده جوانه زده
confirmation
تایید ازاطلاعات رسیده
nouveau-riche
تازه بدوران رسیده
antemortem
مرگ زود رسیده
nouveaux-riches
تازه بدوران رسیده
nouveau riche
تازه بدوران رسیده
parvenus
تازه بدوران رسیده
parvenu
تازه بدوران رسیده
the story is at an end
استان به پایان رسیده است
syngraph
تنظیم کنندگان رسیده باشد
if i had brains
<idiom>
اگر عقلم رسیده بود
i am nat my last shifts
کارد به استخوانم رسیده است
he is up a gum tree
کاردبه استخوانش رسیده است
paprika
میوه رسیده فلفل قرمز
feed water
اب رسیده به دیگ بخار ناو
perfect
کاملا رسیده تکمیل کردن
it is high time to go
وقت رفتن رسیده است
it is time i was going
وقت رفتن من رسیده است
he has been put to his trumps
کاردبه استخوانش رسیده است
it was at its height
به منتهای درجه رسیده بود
perfected
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfecting
کاملا رسیده تکمیل کردن
patentee
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
perfects
کاملا رسیده تکمیل کردن
paprica
میوه رسیده فلفل قرمز
Has a letter arrived for me?
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
backtell
ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
embryonic membrane
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
haricot
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
upstart
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
the bill has come to maturity
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill of has come to mature
وعده پرداخت برات رسیده است
upstarts
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
haricots
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
things have come to a pretty pass
کار بجای باریک رسیده است
heirloom
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
irreducibility
حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
heirlooms
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
I have just received your letter.
کاغذت تازه به دستم رسیده است
priming
استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
centralized items
اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
Now it is about time to head home!
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
semifinalist
کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
young people
دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
ground waves
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
It's time to prepare the meal.
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
demand frequency
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
carpetbaggers
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
brie
پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
aposteriori
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
carpetbagger
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowager
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowagers
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
nonagium
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowager
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
dowagers
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponents
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponent
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
ends
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
hot valve clearance
فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
interpretation
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
things have come to a pretty
کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
interpretations
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
registered capital
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com