English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
turn out باکلید خاموش کردن
Other Matches
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdown دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
hard که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
out خاموش کردن
outed خاموش کردن
extinguishing خاموش کردن
suffocate خاموش کردن
turn off خاموش کردن
to snuff out خاموش کردن
quenching خاموش کردن
smothers خاموش کردن
smothering خاموش کردن
suffocated خاموش کردن
smothered خاموش کردن
suffocates خاموش کردن
suffocating خاموش کردن
smother خاموش کردن
out- خاموش کردن
extinguishes خاموش کردن
turn-offs خاموش کردن
to put out خاموش کردن
to switch off خاموش کردن
turn-off خاموش کردن
hush خاموش کردن
put out خاموش کردن
dout خاموش کردن
extinguish خاموش کردن
turn out <idiom> خاموش کردن
shut down خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
to blow out alamp خاموش کردن چراغ
To dye ones hair. موها را خاموش کردن
quenches خاموش کردن ترساندن
To extinguish a fire. آتش را خاموش کردن
to shut down a reactor راکتوری را خاموش کردن
turn-off خاموش کردن یاشدن
turn-offs خاموش کردن یاشدن
snuff بافوت خاموش کردن
power خاموش کردن یک وسیله
turn off خاموش کردن یاشدن
to smother a flame شعله ای را خاموش کردن
turn off <idiom> بستن ،خاموش کردن
snubbed سربالا خاموش کردن
snubbing سربالا خاموش کردن
snubs سربالا خاموش کردن
quenched خاموش کردن ترساندن
to talk down خاموش یاساکت کردن
fight the fire اتش خاموش کردن
powers خاموش کردن یک وسیله
powering خاموش کردن یک وسیله
to laugh down با خنده خاموش کردن
quench خاموش کردن ترساندن
powered خاموش کردن یک وسیله
stifle خاموش کردن فرونشاندن
stifled خاموش کردن فرونشاندن
stifles خاموش کردن فرونشاندن
snub سربالا خاموش کردن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
stanch خاموش کردن ساکت شدن
to snuff out در نتیجه گل گیری خاموش کردن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
power down قطع برق خاموش کردن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
stiller ساکت کردن خاموش شدن
radar silence خاموش کردن موقتی رادارها
light line خط خاموش کردن چراغ خودروها
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
stills ساکت کردن خاموش شدن
still ساکت کردن خاموش شدن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
stillest ساکت کردن خاموش شدن
to turn off خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
powered خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
shut off <idiom> بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
powering خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
To squash someone . تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blankets پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
quench دفع کردن خاموش کردن
quenched دفع کردن خاموش کردن
muffling خاموش کردن ساکت کردن
muffles خاموش کردن ساکت کردن
quenches دفع کردن خاموش کردن
dumber لال کردن خاموش کردن
dumbest لال کردن خاموش کردن
muffle خاموش کردن ساکت کردن
still brith خاموش کردن ساکت کردن
dumb لال کردن خاموش کردن
magnetic blowout خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
failed سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
h! خاموش
silent خاموش
on-off button خاموش
extinguished خاموش
uncommunicative خاموش
mumchance خاموش
quiescent خاموش
off خاموش
hist خاموش
on/off light خاموش
whist خاموش
on/off خاموش
soundless خاموش
extinction خاموش سازی
still خاموش ساکت
tacit مقدر خاموش
snuff خاموش شدن
inextinguishable خاموش نشدنی
to hold one's tongue خاموش شدن
extinguisher خاموش کننده
tight mouthed کم حرف خاموش
silencers خاموش کننده
stillest خاموش ساکت
stills خاموش ساکت
dry up خاموش شدن
glumpy خاموش وکدر
go out خاموش شدن
inactive status خط مشی خاموش
to stand mute خاموش ماندن
to burn out خاموش شدن
silencer خاموش کننده
Quiet!silence! خاموش ( ساکت ) !
stiller خاموش ساکت
spark arrester جرقه خاموش کن
keep still خاموش باش
quietest ساکن خاموش
quiet ساکن خاموش
silences خاموش شدن
taciturn کم سخن خاموش
silenced خاموش شدن
outed دستگاه خاموش
out دستگاه خاموش
reserved خاموش کم حرف
to keep silence خاموش بودن
to keep silence خاموش شدن
out- دستگاه خاموش
silence خاموش شدن
silencing خاموش شدن
tight lipped کم حرف خاموش
tight-lipped کم حرف خاموش
extinguishable خاموش کردنی
extinctive خاموش کننده
quenchless خاموش نشدنی
to dry up خاموش شدن
he did not open his lips خاموش ماند
quaker's meeting انجمن خاموش
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
fire extinguisher خاموش کننده اتش
silenced خاموش اتش قطع
fire extinguishers خاموش کننده اتش
fire engines تلمبه اتش خاموش کن
fire engine تلمبه اتش خاموش کن
extinct منسوخه خاموش شده
at pause مکث کنان خاموش
lightning protection با خاموش کننده مغناطیسی
silencing خاموش اتش قطع
magnetic blow out خاموش کننده مغناطیسی
inextinguishably بطور خاموش نشدنی
snuff خاموش سازی یافوت پف
silences خاموش اتش قطع
his hope was snuffed out چراغ امیدش خاموش شد
as hush as death خاموش چون مردگان
to die out away off خاموش شدن پژمردن
silence خاموش اتش قطع
magnetic blow out with با خاموش کننده مغناطیسی
mums سکوت شخص خاموش
mum سکوت شخص خاموش
inextinct از بین نرفته خاموش نشده
obmutescence خاموش نشینی سکوت عمدی
blink روشن خاموش شدن چراغها
magnetic blow out arrester برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
blinked روشن خاموش شدن چراغها
wordless غیرقابل بیان با لغات خاموش
blinks روشن خاموش شدن چراغها
Turn off the light before you leave. پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
to lie low در باب کارخود خاموش بودن
i pause for a reply خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
beacon off رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
strangle یاد شده را خاموش کنید
windmills چرخش موتور خاموش توسط ملخ
magnetic blow out circuit breaker کلید قدرت با خاموش کننده مغناطیسی
windmill چرخش موتور خاموش توسط ملخ
flash شدت حرف که روشن و خاموش شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com