English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (20 milliseconds)
English Persian
pace باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paced باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paces باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
Other Matches
fudge فریفتن اهسته حرکت کردن
fudged فریفتن اهسته حرکت کردن
fudges فریفتن اهسته حرکت کردن
fudging فریفتن اهسته حرکت کردن
plod اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plods اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodding اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodded اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
rhytmic movement حرکت موزون
slow motion picture تصویر با حرکت اهسته
logged اهسته وکند شده در حرکت
scutter دو باگامهای کوتاه
ploddingly باگامهای کند
orchestrated هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
he swung out of the room باگامهای سنگین وموزون ازاطاق بیرون رفت
tolling طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolls طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
stews اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew اهسته جوشانیدن اهسته پختن
tapping ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tap ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapped ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
slacken اهسته کردن
slackened اهسته کردن
slackening اهسته کردن
slackens اهسته کردن
trickle charge پر کردن اهسته
to slack up کم کم اهسته کردن
anneal نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
elutriate اهسته خالی کردن
gentlest اهسته ملایم کردن
decelerate کندکردن اهسته کردن
decelerated کندکردن اهسته کردن
decelerates کندکردن اهسته کردن
decelerating کندکردن اهسته کردن
gentle اهسته ملایم کردن
gentler اهسته ملایم کردن
slowest اهسته کردن یاشدن
slow اهسته کردن یاشدن
slower اهسته کردن یاشدن
slowing اهسته کردن یاشدن
slows اهسته کردن یاشدن
slowed اهسته کردن یاشدن
decanted اهسته خالی کردن
decants اهسته خالی کردن
decant اهسته خالی کردن
decanting اهسته خالی کردن
coo اهسته بازمزمه ادا کردن
cooed اهسته بازمزمه ادا کردن
cooing اهسته بازمزمه ادا کردن
retards عقب انداختن اهسته کردن
retard عقب انداختن اهسته کردن
coos اهسته بازمزمه ادا کردن
retarding عقب انداختن اهسته کردن
instils کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instills کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilling کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instil کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instill کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
parade lap رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
concordant موزون
rhythmical موزون
lilting موزون
concerted موزون
shapeable موزون
metrical موزون
symphonious موزون
swinging موزون
immusical نا موزون
tunably کوک موزون
shapable مناسب موزون
fabliau افسانه موزون
weighted indexes شاخصهای موزون
harmonic هم اهنگ موزون
weighted average میانگین موزون
weight index شاخص موزون
rhythm اهنگ موزون
lilt اهنگ موزون
lilts اهنگ موزون
rhythms اهنگ موزون
tunable کوک موزون
tuneable کوک موزون
metrically بطور موزون
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
eurythmics حرکات بدنی موزون
well proportioned با تناسب متناسب موزون
leveled موزون هدف گیری
levelled موزون هدف گیری
levels موزون هدف گیری
rhythmize باهنگ موزون دراوردن
eurhythmics حرکات بدنی موزون
symphonic موزون شبیه سمفونی
reciting با صدایی موزون خواندن
harmonious موزون سازگار موافق
recites با صدایی موزون خواندن
level موزون هدف گیری
recited با صدایی موزون خواندن
polyphony چندنثر موزون ومقفی
recite با صدایی موزون خواندن
harmoniously بطور موزون یا خوش اهنگ
well balanced سالم سلیم موزون باقرینه
well-balanced سالم سلیم موزون باقرینه
in peal دارای صداهای موزون یامنظم
polonaise نوعی رقص موزون لهستانی پولونز رقصیدن
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
drawls کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawl کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
pace با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paced با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
to keep time موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
sailings باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumber چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
loiters معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
skews کج حرکت کردن
sailed حرکت کردن
waggling حرکت کردن
sail حرکت کردن
waggles حرکت کردن
waggled حرکت کردن
skew کج حرکت کردن
have way on حرکت کردن
sailings حرکت کردن
skewing کج حرکت کردن
waggle حرکت کردن
moves حرکت کردن
departures حرکت کردن
departure حرکت کردن
moved حرکت کردن
inch حرکت کردن
get under way حرکت کردن
move حرکت کردن
to weigh anchor حرکت کردن
whir حرکت کردن
to bear oneself حرکت کردن
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
harmonics مبحث مطالعه خواص ومختصات اصوات موسیقی مبحث الحان موزون همسازها
jink بسرعت حرکت کردن
to tail to the tide باجزرومد حرکت کردن
zigzags حرکت زیگزاگی کردن
to bolt ناگهانی حرکت کردن
zigzagged حرکت زیگزاگی کردن
zigzag حرکت زیگزاگی کردن
whirry بعجله حرکت کردن
underway در حال حرکت کردن
spiraled بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled بطورمارپیچ حرکت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com