English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (15 milliseconds)
English Persian
Let us see how it turns out. باید دید چه از آب در می آید
Search result with all words
source مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
class در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classes در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classing در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
change چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changed چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changes چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changing چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
parity سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی زوج داشته باشند
parity سیسم برسی خطا که هر سری بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی فرد داشته باشند
queried 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
hard که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
harder که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
hardest که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
manager نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
managers نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
job دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
job مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
jobs دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
jobs مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
average متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaged متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averages متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaging متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machined کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machines کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
fetch دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
language زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
languages زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
languages دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
task کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
tasks کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
fail انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
raw 1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
queue نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queue مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queued نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queued مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queueing نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queueing مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queues نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queues مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
substitution لیست حروف یا کدها که به جای کد دریافتی باید درج شود
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powered اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powering اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powers اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
rate بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rates بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
blank فضایی در فرم که باید کامل شود
blankest فضایی در فرم که باید کامل شود
shift روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shift کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shifted روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shifted کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shifts روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shifts کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
time زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
timed زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
times زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
wicket دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
wickets دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
multiple نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
stack ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stacked ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacked ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stacks ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacks ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
branch جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branches جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
filter مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
cache بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند.
caches بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند.
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
bar mitzvah پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvahs پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
backlog کاری که باید انجام شود
backlogs کاری که باید انجام شود
vertical تعداد خط وط که پیش از شروع چاپ مجدد باید رد کرد
must باید
Other Matches
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
the f. of a table باید
should باید
to have to باید
outh باید
shall باید
ought باید
maun باید
in due f. باید
there is a rule that... که باید.....
It must be granted that … باید تصدیق کر د که …
one must go باید رفت
We have to go as well. ما هم باید برویم .
it is necessary for him to go باید برود
it is necessary to go باید رفت
as it deserves چنانکه باید
i ougth to go باید بروم
i must go باید بروم
you must know باید بدانید
it is to be noted that باید دانست که
i ougth to go باید رفت
how shall we proceed چه باید کرد
ought باید وشاید
i ought to go باید بروم
we must winnow away the refuse اشغال انرا باید
I must leave at once. باید فورا بروم.
prettily بخوبی چنانکه باید
meetly چنانکه باید و شاید
you might have come باید امده باشید
you must go شما باید بروید
Water must be stopped at its source . <proverb> آب را از سر بند باید بست .
it is to be noted that باید ملتفت بود که
it is to be noted that باید توجه کردکه
You should have told me earlier. باید زودتر به من می گفتی
chicane مانعی که باید دور زد
to do a thing the right way کاری راچنانکه باید
the needful انچه باید کرد
to d. what to say اندیشیدن که چه باید گفت
shall i go? ایا باید بروم
What can't be cured must be endured. <idiom> باید سوخت و ساخت.
enow بسنده انقدرکه باید
he must have gone باید رفته باشد
One must suffer in silence. باید سوخت وساخت
he needs must go ناچار باید برود
comme il faut چنانکه باید وشاید
to which side do I have to turn? به کدام طرف باید بپیچم؟
load کاری که باید انجام شود
loads کاری که باید انجام شود
it needs to be done carefully باید بدقت کرده شود
She must be at least 40. او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
Protocol must be observed. تشریفات باید رعایت شود
how shall we proceed چگونه باید اقدام کرد
if i know what to do اگر میدانستم چه باید کرد
I've got to watch what I eat. باید مواظب رژیمم باشم.
you shoud rinse it in lukewarm water. در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
Every day that you go unheeded, you need to count on that day هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
some one must stay here یک کسی باید اینجا بماند
i must answer for the damages ازعهده خسارت ان باید برایم
You have to go back to ... شما باید به طرف ... برگردید.
There must be some mistakes. باید اشتباهی شده باشد.
One must draw the line somewhere. <proverb> هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
Two witnesses should testify. دو شاهد باید شهادت بدهند
We had to queue [line] up for three hours to get in. ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
One must take time by the forelock . وقت را باید غنیمت شمرد
parting of the ways جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
I have some letters to write . چند تا کاغذ باید بنویسم
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary. بااین حقوق کم باید بسازم
One must tackle it in the right way. هرکاری را باید از راهش وارد شد
I must be going now. الان دیگه باید بروم
I must take the kid to school . باید بچه راببرم مدرسه
You must make allowances for his age . باید ملاحظه سنش را بکنی
One must keep up with the times. باید با زمان آهنگ بود
There must be a catch(trick)in it. باید حقه ای درکار باشد
he is much to be pitted بحالش باید رحم کرد
It must be quiet. باید ساکت و آرام باشد.
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
We must find a basic solution. باید یک فکر اساسی کرد
do the necessary انچه باید کرد بکنید
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it . کلکی درکار باید باشد ( هست )
integrand جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
We must settle the price first. اول باید قیمت راطی کرد
It must be put up to the prime minister . باید بعرض نخست وزیر برسد
Do I have to change trains? آیا باید قطار عوض کنم؟
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs). باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
Do I have to change busses? آیا باید اتوبوس عوض کنم؟
There must be some mistakes. باید اشتباهی روی داده باشد.
You must account for every penny. باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
actions شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
How many times do I have to tell you that … چند بار باید به شما بگویم که ...
It must have a solid foundation. اساس کار باید محکم باشد
We should be leaving now. باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
You must have respect for your promises. باید بقول خودتان احترام بگذارید
The football field must be marked out. زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
I should bring you round to my way of thinking . باید تو راهم با خودم همفکر کنم
i know how to do it میدانم چطور باید اینکار را کرد
action شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
A bitter pI'll to swallow. چیز تلخ وناخوشایندی که باید پذیرفت
You will need to spend some money on it. تو باید برایش پول خرج بکنی.
disclosing یات چیزی که باید مخفی می ماند
Only dead fish swim with the flow [stream] . <proverb> در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل]
discloses یات چیزی که باید مخفی می ماند
disclose یات چیزی که باید مخفی می ماند
One must take the bad with the good . باید خوب وبدش راقبول کرد
unauthorized آنچه باید مجوز داشته باشد
why need he say that چرا باید این سخن را بگوید
operand که باید توسط عملگرا اجرا شود
a bitter pill to swallow <idiom> یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
Why should I take the blame? چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
you ought to know better شما باید بهتر از این بدانید
How can you ask? این باید واضح باشد برای تو
today of all days از همه روزها امروز [باید باشد]
you must know this شما باید این مطلب را بدانید
I must get hold of her at all costs. بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
Those who lose must step out. هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
previous examination نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
reportable incident اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
you must a for that conduct باید از این طرز رفتار پوزش بخواهید
Do I have to pay a supplement? آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
now this man was lying باید دانست که این مرد دروغ میگفت
executory contract قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
Now, of all times! از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] !
strike while the iron is hot تا تنور گرم است باید نان پخت
i will t. you for the book شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
We must inquire into this matter. درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
I must think things over. باید راجع به این چیز ها فکر کنم
if [when] it comes to the crunch <idiom> وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
I don't know what to do with that. من نمی دونم باهاش چه کار باید بکنم.
qualifying shares سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
The craps should match the curtains. پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
current liabilities بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
a stitch in time saves nine <proverb> علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
make hay while the sun shines تا تنور گرم است باید نان راپخت
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter. پای این کار باید محکم بایستی
You really ought to take better care of yourself. شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
loads تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
load تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
I'd مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
to have to bite the bullet <idiom> باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت
You can't refuse me that ! این [درخواست یا پیشنهاد مرا] را باید قبول کنید!
he should better to led than باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
demurrage جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
operation مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
entry موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
initialling موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
scale of weights جدول وزنهایی که اسب مسابقه باید تحمل کند
round vowel حرف صدایی که درتلفظ ان باید دهان یا لب را گرد کرد
makeweight مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
Does it have to be today (of all days)? این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
I've got to watch what I eat. من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
process تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
Christmas comes but once a year. <proverb> جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
We ought to (should)examineit in all itsaspects. باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
initial موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialed موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialing موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialled موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initials موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
overhead کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
You will have to pay duty on this. شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
processes تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
You have to change at London. شما باید در لندن قطار تان را عوض کنید.
You have to listen to me. شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
I must make an early morning start. باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
Babies should be classified as antidepressants. نوزادان را باید در گروه داروهای ضد افسردگی قرار داد.
proportional tax مالیات که هرفرد بدون توجه به مقداراموالش باید بپردازد
I must make a special note of that. من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
transformational rules مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
succeeding spot نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
double coincidence of wants نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
little go نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
Funstionalism [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
He feels he must have the last word. او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
She's done so much for us, we need to repay her somehow. او [زن] این همه به ما کمک کرد. یکجوری باید تلافی بکنیم.
They must give not less than 2 weeks' notice. آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Which bus do I take for the opera? برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
functional سخت افزار یا نرم افزاری که آن طور که باید کار میکند
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb> با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
dynamic زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
dynamically زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
beadroll صورت مردگانیکه باید برای ارواح انها فاتحه یادعابخوانند
cheque to a person's order چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
cutting angle زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
Any reform of the pension law must be left to the future. هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the insurance law must be left to the future. هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb> کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
Which bus do I take to Victoria Station? کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
verba accipienda sunt secundum materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند
operation بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
real time زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
cells خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com