English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
What can't be cured must be endured. <idiom> باید سوخت و ساخت.
Other Matches
One must suffer in silence. باید سوخت وساخت
Those who lose must step out. هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomisers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
work in process کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in progress کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
os/ سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
dissimilation سوخت
stoker سوخت
combustion سوخت
gasoline سوخت
fuelling سوخت
fuels سوخت
firing سوخت
catabolism سوخت
power fuel سوخت
fuel سوخت
propellants سوخت
propellant سوخت
fueled سوخت
fuelled سوخت
burner frame سوخت
fuel air pump بوستر سوخت
fueled سوخت موتور
fireman سوخت انداز
fuel consumption مصرف سوخت
firer سوخت انداز
feed tank مخزن سوخت
fuelled سوخت موتور
atomisers سوخت افشان
fuelling سوخت دادن
fuels سوخت موتور
fueled سوخت دادن
fuelled سوخت دادن
fuels سوخت دادن
fuel سوخت دادن
fuelling سوخت موتور
fuel سوخت موتور
fire teazer سوخت انداز
stokes سوخت ریختن در
firemen سوخت گیر
refuel سوخت گیری
refueled سوخت گیری
tankers مخزن سوخت
tanker مخزن سوخت
atomizers سوخت پاش
atomizers سوخت افشان
atomizer سوخت پاش
atomizer سوخت افشان
atomisers سوخت پاش
firemen سوخت انداز
fireman سوخت گیر
stoked سوخت ریختن در
stoke سوخت ریختن در
metabolism سوخت وساز
metabolism سوخت و ساز
metabolisms سوخت وساز
metabolisms سوخت و ساز
refueling سوخت گیری
refuelled سوخت گیری
fule pump پمپ سوخت
stoking سوخت ریختن در
solid fuel سوخت جامد
avgas سوخت طیاره
aviation fuel سوخت هواپیما
bulk petroleum سوخت مخزنی
carburator سوخت رسان
chemical fuel سوخت شیمیایی
colloidal propeller سوخت کلوئیدی
octane سوخت ماشینی
feeders سوخت رسان
refuelling سوخت گیری
refuels سوخت گیری
tank ماشین سوخت
burners سوخت پاش
burner سوخت پاش
metabolic سوخت و سازی
fueling سوخت گیری
fossil fuel سوخت سنگوارهای
fossil fuels سوخت سنگوارهای
feeder سوخت رسان
domestic fuel سوخت خانگی
stoker سوخت انداز
ion burn یون سوخت
jetted سوخت پاش
jets سوخت پاش
jet سوخت پاش
choke دریچه سوخت
choked دریچه سوخت
chokes دریچه سوخت
gas fuel سوخت گازی
fule pump تلمبه سوخت
it excited my pity دلم سوخت
metabolical سوخت وسازی
liquid fuel سوخت مایع
solid propellant سوخت جامد
rocket fuel سوخت موشک
thickened fuel سوخت جامد
rocket fuel سوخت راکت
raw fuel سوخت خام
oil firing سوخت روغنی
motor fule سوخت موتوری
The house burned down . خانه سوخت
liquid propellant سوخت مایع
jetting سوخت پاش
fuel tap شیر سوخت
fuel pump پمپ سوخت
fuel meter سوخت سنج
fuel injection سوخت رسانی
fuel storage انبار سوخت
fuel engineering مهندسی سوخت
fuel manifold چندراهی سوخت
fuel filter صافی سوخت
fuel grade درجه سوخت
fuel gas سوخت گازی
fuel economy اقتصاد سوخت
fule injection تزریق سوخت
fuel tank مخزن سوخت
natural gas firing سوخت گاز طبیعی
throttle دستگاه کنترل سوخت
bunker adjustment factor ضریب تعدیل سوخت
throttled دستگاه کنترل سوخت
refuelling تجدید سوخت کردن
bunkering دخیره سوخت در کشتی
burner nozzle نازل سوخت پاش
refuels سوخت گیری کردن
refuelling سوخت گیری کردن
metabolic reaction واکنش سوخت و سازی
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
unusable fuel سوخت غیرقابل استفاده
refuels تجدید سوخت کردن
throttles دستگاه کنترل سوخت
stokehold محل سوخت ریزی
spray carburetor کاربراتور سوخت پاش
specific fuel consumption مصرف سوخت ویژه
fuel endurance قدرت پایداری سوخت
fuel endurance میزان تکافوی سوخت
thickened fuel سوخت تغلیظ شده
firing عمل سوخت دادن
to mend the fire سوخت به اتش رساندن
regenerative gas firing سوخت گازی رژنراتیو
air/fuel ratio نسبت هوا به سوخت
powdered coal firing سوخت خاک ذغال
baf ضریب تعدیل سوخت
throttling دستگاه کنترل سوخت
peptized fuel سوخت تغلیظ شده
breeder rocket راکت سوخت ساز
overfeed زیاد سوخت رساندن به
stoker متصدی سوخت کوره
diergolic سوخت مایع ثابت
fuel tank vent هواکش تانک سوخت
Her face was sun-burnt. صورتش درآفتاب سوخت
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
fuelling سوخت گیری کردن
fuel supply line لوله سوخت رسانی
fueled سوخت گیری کردن
i fell pity for him دلم برایش سوخت
hypergolic fuel سوخت فوق حساس
i felt sorry for him دلم برایش سوخت
gasoline gels سوخت تغلیظ شده
refueled تجدید سوخت کردن
fuelled سوخت گیری کردن
fuel supply pump پمپ سوخت رسانی
refuel سوخت گیری کردن
fuel oil mixture مخلوط روغن و سوخت
injector nozzle نازل سوخت پاش
injector pump پمپ تزریق سوخت
liquid propellant سوخت مایع موشک
feeder vessel کشتی سوخت رسان
refueling سوخت گیری کردن
refuelled تجدید سوخت کردن
liquid rocket راکت سوخت مایع
refuelled سوخت گیری کردن
basal metabolism سوخت و ساز پایه
refueled سوخت گیری کردن
fuel control unit واحد کنترل سوخت
fuels سوخت گیری کردن
refuel تجدید سوخت کردن
refueling تجدید سوخت کردن
fuel سوخت گیری کردن
fuel injection system سیستم تزریق سوخت
feed pump پمپ سوخت رسانی
pop سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
pops سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
popped سوخت مخلوط متانول و نیترومتان
bunkering ذخیره سوخت در کشتی سوختگیری
bulk production تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
bulk production تقسیم سوخت درفروف کوچک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com