Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (7 milliseconds)
English
Persian
chary
با احتیاط ودقیق
Other Matches
coarse sight
زاویه یاب مخصوص تنظیمات جزئی ودقیق
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
precaution
احتیاط
prudence
احتیاط
caution
احتیاط
cautioned
احتیاط
cautioning
احتیاط
vigilance
احتیاط
prudish
با احتیاط
precautions
احتیاط
cautions
احتیاط
ciecumspect
با احتیاط
cautel
احتیاط
canniness
احتیاط
for fealty of
با احتیاط
forgetter
بی احتیاط
guardless
بی احتیاط
yogurts
احتیاط
yoghurts
احتیاط
yoghurt
احتیاط
yoghourts
احتیاط
incircumspect
بی احتیاط
incosiderate
بی احتیاط
rashes
بی احتیاط
rash
بی احتیاط
circumspective
با احتیاط
indiscreet
بی احتیاط
discretional
<adj.>
با احتیاط
discrete
<adj.>
با احتیاط
reserves
احتیاط
imprudent
بی احتیاط
careful
با احتیاط
discretion
احتیاط
prudent
[discreet]
<adj.>
با احتیاط
discreet
<adj.>
با احتیاط
reserve
احتیاط
reserving
احتیاط
reservation
احتیاط
reservations
احتیاط
niceties
احتیاط
nicety
احتیاط
circumspection
احتیاط
improvident
بی احتیاط
incautious
بی احتیاط
injudicious
بی احتیاط
retenv
احتیاط
precautious
با احتیاط
closeness
احتیاط
well-advised
با احتیاط
reserve echelon
رده احتیاط
floating reserve
احتیاط سیال
fabian
احتیاط کار
reserve center
مرکز احتیاط
measure of prevention
احتیاط کاری
discreetnss
احتیاط کاری
tactical reserve
احتیاط تاکتیکی
discreetness
احتیاط کاری
prudentially
از روی احتیاط
to take in a reef
احتیاط کردن
for the sake of precaution
برای احتیاط
wariness
احتیاط کار
reservedness
احتیاط کاری
reserve officer
افسر احتیاط
hands down
بدون احتیاط
with reserve
بقید احتیاط
reserve force
نیروی احتیاط
operational reserve
احتیاط عملیاتی
mobile reserve
احتیاط متحرک
prudential
از روی احتیاط
general reserve
احتیاط عمومی
in case
برای احتیاط
unresponsive
بدون احتیاط
reservedly
از روی احتیاط
cautiousness
احتیاط کاری
reserve
احتیاط یدکی
indiscreet
بی تمیز بی احتیاط
prudently
از روی احتیاط
warily
احتیاط کار
prudent
از روی احتیاط
cautiously
از روی احتیاط
cautelous
احتیاط کار
battle reserve
احتیاط جنگی
cannily
از روی احتیاط
reserves
احتیاط یدکی
reserving
احتیاط یدکی
charily
از روی احتیاط
circumspectly
ازروی احتیاط
ca'canny
با احتیاط جلورفتن
to be on guard
بودن احتیاط کردن
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
bold
خشن وبی احتیاط
to keep guard
بودن احتیاط کردن
warily
از روی احتیاط محتاطانه
boldest
خشن وبی احتیاط
Ton play safe . To tread cautiously.
با احتیاط عمل کردن
Caution demands that . . .
شرط احتیاط آنست که …
Be careful !
احتیاط کن ( مواظب باش )!
Mind what you're doing!
[Be careful!]
احتیاط کن
[مواظب باش ]
!
To err on the side of caution.
جانب احتیاط راگرفتن
bolder
خشن وبی احتیاط
He drives recklessly.
بی احتیاط رانندگی می کند
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
over caution
احتیاط بیش اندازه
precaution
حزم احتیاط کردن
if you don't watch it
اگر احتیاط نکنید
forethought
مال اندیشی احتیاط
wariness
از روی احتیاط محتاطانه
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
precautions
حزم احتیاط کردن
mincingly
با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
base reserves
ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
To be on the safe side.
خیلی احتیاط بخرج دادن
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
guarded
احتیاط امیز ملاحظه کار
to handle something with care
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
unadvised
تند وبی ملاحظه بی احتیاط
unadvied
تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
ready reservist
جزو احتیاط اماده به خدمت
to play it safe
با احتیاط عمل کردن
[اصطلاح روزمره]
to edge one's way
[towards something]
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
guarding
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
affiliated unit
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
stalking
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalks
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
precautions
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
stalk
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
precaution
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
guards
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guard
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
reserved list
صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
Handle the boxes with care.
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
stalked
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
mobilization
به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
yellow arc
محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
reservoirs
سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoir
سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com