English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
English Persian
modestly با افتادگی با تواضع
Other Matches
obeisance تواضع
obeisances تواضع
courtesy تواضع
courtesies تواضع
to make a curtsy تواضع کردن
humility تواضع حقارت
condescends تواضع کردن
to humble oneself تواضع کردن
condescended تواضع کردن
to make leg تواضع کردن
condescend تواضع کردن
to give one the knee بکسی تواضع کردن
to do make or pay obeisance to بکسی تواضع یا باسر سلام کردن
lags پس افتادگی
lagged پس افتادگی
lag پس افتادگی
self effacement افتادگی
arrearage پس افتادگی
humility افتادگی
enthralment افتادگی
languor از پا افتادگی
retardation پس افتادگی
to humble oneself افتادگی نمودن
lap seam رویهم افتادگی
prolapsus پایین افتادگی
impaction گیر افتادگی
forwardness پیش افتادگی
forward slip پیش افتادگی
falling of the womb پائین افتادگی
pretermission از قلم افتادگی
prolapse پایین افتادگی
social lag پس افتادگی اجتماعی
retard time عقب افتادگی
prosiness پیش پا افتادگی
prolapsus بیرون افتادگی
drop out از قلم افتادگی
ommission از قلم افتادگی
disfavour از نظر افتادگی
banality پیش پا افتادگی
overlapping روی هم افتادگی
paralysis ازکار افتادگی
defeats از شکل افتادگی
obsolescence ازرواج افتادگی
omissions از قلم افتادگی
omission از قلم افتادگی
defeating از شکل افتادگی
defeated از شکل افتادگی
defeat از شکل افتادگی
breakdowns از کار افتادگی
breakdown از کار افتادگی
disfigurement از شکل افتادگی
disfigurements از شکل افتادگی
backwardness عقب افتادگی
disfavor از نظر افتادگی
cultural lag پس افتادگی فرهنگی
disfiguration ازشکل افتادگی
commonplaceness پیش پا افتادگی
humbly از روی افتادگی
down time مدت از کار افتادگی
lap زیرکار رویهم افتادگی
deflections پایین افتادگی واخمش
deflection پایین افتادگی واخمش
lapped زیرکار رویهم افتادگی
angle of lead زاویه پیش افتادگی
retard time زمان عقب افتادگی
meekly از روی فروتنی یا افتادگی
lead angle زاویه پیش افتادگی
prosaicness پیش پا افتادگی سادگی
downtime مدت از کار افتادگی
missing parts test ازمون افتادگی وار
lead of phase پیش افتادگی فاز
overlap of distillat curves رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
falling of the womb سقوط کردن پائین افتادگی
leeway عقب افتادگی راه گریز
sweeney ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
one upmanship سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one-upmanship سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
sweeny از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
to kiss the ground خودراپست کردن تواضع کردن
forward slip جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
advances پیش افتادن پیش افتادگی
advance پیش افتادن پیش افتادگی
advancing پیش افتادن پیش افتادگی
synthetic dyes رنگینه های شیمیایی [این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com