English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
extravagantly با افراط کاری
Search result with all words
extremism افراط کاری عقیده افراطی
ultraism افراط کاری
Other Matches
self indulgence افراط
excesses افراط
inordinacy افراط
inordinateness افراط
overindulgence افراط
extravagances افراط
excess افراط
excessive use افراط
excessiveness افراط
exorbitance افراط
extremeness افراط
fulsomeness افراط
superfluity افراط
extravagance افراط
frills افراط
frill افراط
intemperance افراط
extremism افراط گرایی
indulging افراط کردن
distemperate افراط کار
indulges افراط کردن
exorbitance زیادی افراط
outrageousness تجاوز افراط
indulged افراط کردن
overindulge افراط ورزیدن
indulge افراط کردن
excess افراط بی اعتدالی
enormously بحد افراط
hard line افراط آمیز
extremities افراط و تفریط
wanton افراط کردن
excesses افراط بی اعتدالی
self indulgent افراط کار
extravagantly با افراط زیاد
excessively بحد افراط
hypercriticism افراط در انتقاد
to run to extremes افراط وتفریطکردن
to carry to excess افراط کردن در
self-indulgent افراط کار
extremity افراط و تفریط
scrupulously بحد افراط
intemperate افراط کار
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
golden mean برکناری از افراط و تفریط
to take an extreme course افراط یاتفریط کردن
oxyopia تزئینی بحد افراط
indulgence زیاده روی افراط
indulgences از راه افراط بخشیدن
cachinnate در خنده افراط کردن
carouse در مشروب افراط کردن
carousing در مشروب افراط کردن
indulgences زیاده روی افراط
overbuy در خرید افراط کردن
indulgence از راه افراط بخشیدن
take an extreme course افراط یا تفریط کردن
potation جرعه افراط در شرب
supererogation افراط در انجام وفیفه
wasteful افراط کار متلف
go to extreme افراط و تفریط کردن
religiose دیندار بحط افراط
carouses در مشروب افراط کردن
caroused در مشروب افراط کردن
intemperately ازروی افراط با زیاده روی
profit cannibalism افراط در تخفیف و ارزان فروشی
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
radicals افراطی افراط گرا ریشهای
plethora ازدیاد خون در یک نقطه افراط
overmuch بحد افراط بمقدار زیاد
radical افراطی افراط گرا ریشهای
overnice دقت گیر بحد افراط
ultra individualism اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
prudishness نمایش عفت یااداب بحد افراط
overacts در ایفای نقش خود افراط کردن
boozes مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
blase بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
boozed مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
booze مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
radicalism گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
overact در ایفای نقش خود افراط کردن
flag-waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
boozing مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
overacted در ایفای نقش خود افراط کردن
overacting در ایفای نقش خود افراط کردن
red tapery رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
overtrading بیش ازحد معامله کردن افراط در داد و ستد
chauvinism افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
acnerosacea ورم و سرخی صورت وبینی در اثر افراط در صرف مشروبات الکلی
hyper- پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
bumming ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bum ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bums ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
overspend زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
lavishes ولخرجی کردن افراط کردن
lavish ولخرجی کردن افراط کردن
lavished ولخرجی کردن افراط کردن
lavishing ولخرجی کردن افراط کردن
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
curry کاری
malfunctions کژ کاری
malfunctioned کژ کاری
malfunction کژ کاری
intent on doing anything کاری
plasterwork گچ کاری
impotency کاری
curry powders کاری
plastering گچ کاری
electroplating اب کاری
currie کاری
parget گچ کاری
slobbery تف کاری
curries کاری
impotence کاری
hypofunction کم کاری
flower piece گل کاری
under employment کم کاری
curry powder کاری
active کاری
inaction بی کاری
effective کاری
feckful کاری
in return درعوض [کاری]
by way of reciprocation در تلافی [کاری]
extruding چکش کاری
illuminations تذهیب کاری
illumination تذهیب کاری
anaplasty پیوند کاری
blindage صیقل کاری
by way of reciprocation درعوض [کاری]
brick work سفت کاری
brick work اجر کاری
plating روکش کاری
boo boo اشتباه کاری
in return به جای [کاری]
by way of reciprocation به جای [کاری]
delicacy of touch ریزه کاری
pique منبت کاری
argentation نقره کاری
metallurgy فلز کاری
disguised underemployment کم کاری پنهان
burnishing پرداخت کاری
metalwork فلز کاری
extrude چکش کاری
extruded چکش کاری
discreetness احتیاط کاری
extrudes چکش کاری
burnishing صیقل کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it . تو کجای کاری
d. touch نازک کاری
latticework شبکه کاری
hammering چکش کاری
working set مجموعه کاری
lay off فصل کم کاری
latticing شبکه کاری
lattice work شبکه کاری
working storage حافظه کاری
knurled tool ابزار اج کاری
cautiousness احتیاط کاری
caulking بتونه کاری
insulation عایق کاری
compulsiveness مکرر کاری
conservativeness محافظه کاری
chromium plating اب کرم کاری
contouring operation فرم کاری
cementation سیمان کاری
cementation سمنت کاری
workgroup گروه کاری
lead work سرب کاری
working storage انباره کاری
it is a soft snap کاری ندارد
sew سوزن کاری
counterattack بدل کاری
business hours ساعت کاری
in return در تلافی [کاری]
bumping tool ابزار خم کاری
come to <idiom> شروع کاری
crypianalysis پنهان کاری
calk بتونه کاری
cartwhip شلاق کاری
canniness ملاحظه کاری
brocade زری کاری
energetic جدی کاری
contrasuggestibility وارون کاری
cotton plantation پنبه کاری
brickworks سفت کاری
frustrate بدل کاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com