Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
well timbered	با الوار محکم و استوار شده
Other Matches
firm	استوار محکم
steels	محکم استوار
steeling	محکم استوار
firms	استوار محکم
firmest	استوار محکم
firmer	استوار محکم
two handed	محکم استوار
steel	محکم استوار
steeled	محکم استوار
brace	بابست محکم کردن محکم بستن
braced	بابست محکم کردن محکم بستن
lumbers	الوار
carcassing timber	الوار
timber	الوار
plank	الوار
wood	الوار
lumbered	الوار
joists	الوار
joist	الوار
planking	الوار
trave	الوار
lumber	الوار
lumbering	الوار
undeviating <adj.>	استوار
stables	استوار
unshaken	استوار
solid	استوار
solids	استوار
sergeant major	استوار
sergeant majors	استوار
unswerving <adj.>	استوار
four-square	استوار
deep-set	استوار
immovable	استوار
soundest	استوار
sounds	استوار
steadfastly	استوار
rigid	استوار
surest	استوار
stable	استوار
sounded	استوار
tenacious	استوار
steadfast	استوار
sound	استوار
sure	استوار
surer	استوار
spars	الوار لولهای
paddled	الوار اب بند
paddles	الوار اب بند
paddling	الوار اب بند
sparred	تیراهن یا الوار
spars	تیراهن یا الوار
spar	الوار لولهای
paddle	الوار اب بند
sparred	الوار لولهای
structural timber	الوار ساختمانی
mine timber	الوار معدن
sawed timber	الوار چارتراش
lumberman	الوار فروش
lumberer	الوار فروش
square wood	بریدن الوار
lumber man	الوار درست کن
keelson	الوار کیل
half timber	الوار کوتاه
squared timber	الوار چارتراش
spar	تیراهن یا الوار
veterans	ثابت استوار
self sufficient	خود استوار
constant	باثبات استوار
steadying	پرپشت استوار
steady	پرپشت استوار
steadiest	پرپشت استوار
constants	باثبات استوار
straightener	استوار کننده
steadies	پرپشت استوار
hard shoulder	شانه استوار
firmware	استوار- ابزار
solidly	بطور استوار
sergeant first class	استوار دوم
firmer	استوار کردن
firm	استوار کردن
veteran	ثابت استوار
chief warrant officer	استوار یکم
firmest	استوار کردن
firms	استوار کردن
secure	مطمئن استوار
stabilization	استوار سازی
master chief petty officer	استوار یکم
steadied	پرپشت استوار
stabilizer	استوار کننده
stabilisers	استوار کننده
secures	مطمئن استوار
credential	استوار نامه
square wood	چارتراش کردن الوار
camber	تیریا الوار خمیده و کج
rafters	الوار دار کردن
strongback	الوار تعدیل ناو
raft	دسته الوار شناور بر اب
cambers	تیریا الوار خمیده و کج
rafts	دسته الوار شناور بر اب
lumbering	الوار راقطع کردن
timber	با الوار و تیر پوشاندن
lumbers	الوار راقطع کردن
lumbered	الوار راقطع کردن
rafter	الوار دار کردن
woodshed	انبار الوار وچوب
trunk	الوار کنده چوب
lumber	الوار راقطع کردن
woodsheds	انبار الوار وچوب
trunks	الوار کنده چوب
chief petty officeer	ناو استوار یکم
chief petty officer	ناو استوار یکم
consistent	استوار ثابت قدم
petty officers	ناو استوار دوم
petty officer	ناو استوار دوم
steadiest	استوار یامحکم کردن
steadying	استوار یامحکم کردن
steadies	استوار یامحکم کردن
steady	استوار یامحکم کردن
steadied	استوار یامحکم کردن
to keep one's feet on the ground <idiom>	آرام و استوار ماندن
piling	الوار یا تیرمخصوص ستون سازی
towing spar	الوار بکسل کردن ناو
half timber	ساخته شده از الوار کوتاه
woodyard	حیاط یا انبار الوار و هیزم
sloop	ارابه مخصوص حمل الوار
logroll	غلتاندن الوار وانداختن انها به اب
raftsman	مردی که الوار را بهم می چسباند
pile driver	ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
abide by one's word	بر قول خود استوار بودن
as steady as a rock <idiom>	مثل کوه [استوار و ثابت]
master sergeant	استوار ارشد نیروی زمینی
stabilising	استوار کردن ثابت شدن
stabilised	استوار کردن ثابت شدن
stabilize	استوار کردن ثابت شدن
stabilized	استوار کردن ثابت شدن
stabilises	استوار کردن ثابت شدن
stabilizes	استوار کردن ثابت شدن
sawtimber	الوار مناسب برای اره کشی
stumpage	قیمت الوار قبل از قطع ازدرخت
lumberjack	کسیکه الوار وتیر اره میکند
lumberjacks	کسیکه الوار وتیر اره میکند
firmware	RO قرار داده شده است ابزار استوار
swamper	ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
lumberyard	محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
logrolling	عمل غلتان الوار وکنده درخت وانداختن ان برودخانه
sawhorse	نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
lumberyards	محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
baltic exchange	اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
quartersaw	الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
tight	محکم
decisive	محکم
stable	محکم
tightly-	محکم
stables	محکم
consolidated	محکم
chock	محکم
tightest	محکم
tenacious	محکم
toughest	محکم
tougher	محکم
tough	محکم
rigid	محکم
definite <adj.>	محکم
tighter	محکم
adamantine	محکم
steadied	محکم
tightly	محکم
solids	محکم
sturdy	محکم
buffs	محکم
frozen	محکم
solid	محکم
steady	محکم
well set	محکم
four-square	محکم
deep-set	محکم
to hold fast	محکم
tight coupling	محکم
definite	محکم
steadiest	محکم
pukka	محکم
taut	محکم
steadies	محکم
sturdiest	محکم
pucka	محکم
secures	محکم
i have a secure grasp of it	محکم
steadying	محکم
unswerving <adj.>	محکم
foursquare	محکم
secure	محکم
kill	محکم
buff	محکم
undeviating <adj.>	محکم
sturdier	محکم
kills	محکم
stakes	محکم کردن
tenaciously	بطور محکم
bedding	محکم سازی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com