English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
To win on points. با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
Other Matches
decision برنده با امتیاز
decisions برنده با امتیاز
outpoint برنده با امتیاز
decision برنده کشتی با امتیاز
decisions برنده کشتی با امتیاز
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
rugby point امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
tournament مسابقات قهرمانی
referees داور مسابقات
double elimination tournament مسابقات دو حذفی
tournaments مسابقات قهرمانی
arena میدان مسابقات
commissioners مدیر مسابقات
commissioner مدیر مسابقات
referee داور مسابقات
tournament تشکیل مسابقات
refereeing داور مسابقات
refereed داور مسابقات
Track and field events . مسابقات دو میدانی
arenas میدان مسابقات
tournaments تشکیل مسابقات
World Series مسابقات نهایی بیسبال
refereeing داور مسابقات شدن
semi-final مسابقات نیم پایانی
referees داور مسابقات شدن
umpired سرداور داور مسابقات
referee داور مسابقات شدن
refereed داور مسابقات شدن
stand سکوب تماشاچیان مسابقات
Olympic مربوط به مسابقات المپیک
umpire سرداور داور مسابقات
cupped گلدان جایزه مسابقات
umpires سرداور داور مسابقات
oarsman پارو زن مسابقات قایقرانی
cup گلدان جایزه مسابقات
cups گلدان جایزه مسابقات
umpiring سرداور داور مسابقات
oarsmen پارو زن مسابقات قایقرانی
track and field وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
nordic combined مجموع مسابقات اسکی نوردیک
agonistic وابسته به مسابقات باستانی یونان
field events ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field event ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
showdown مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
Test matches مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
Test match مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
officiates بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
showdowns مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
officiating بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
egg position حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
olympiad جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
past performances سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
semifinalist کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
hunt meeting برنامه مسابقات دو یا دو بامانع برای سوارکاران اماتور
swiss system نوعی روش تعیین حریف در مسابقات شطرنج
roadwork تمرین عملی برای مسابقات مشت زنی و غیره
To bet on something . روی چیزی شرط بستن (مانند مسابقات وغیره )
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
conductive برنده
high proof برنده
deferent برنده
incisive برنده
cutters برنده
incisor tooth برنده
cutting برنده
foretooth برنده
incisory برنده
mutilator برنده
winners برنده
cutter برنده
scissile برنده
winning برنده
winnings برنده
trenchant برنده
discoverer پی برنده
vehicles برنده
portative برنده
discoverers پی برنده
heuristic پی برنده
vehicle برنده
winner برنده
victors برنده مسابقه
victor برنده مسابقه
dark horses برنده غیرمترقبه
promoters پیش برنده
promoter پیش برنده
uptake بالا برنده
heiress ارث برنده زن
dark horse برنده غیرمترقبه
cutting head نوک برنده
heiresses ارث برنده زن
medallists برنده مدال
booster بالا برنده
winner برنده بازی
medalists برنده مدال
winners برنده بازی
medallist برنده مدال
boosters بالا برنده
raiders یورش برنده
raider یورش برنده
users بکار برنده
achiever از پیش برنده
user بکار برنده
contender برنده احتمالی
annihilator از بین برنده
contenders برنده احتمالی
propelling پیش برنده
deferent بیرون برنده
perseus برنده سر دیو
winning move حرکت برنده
winner of a match برنده مسابقه
persi برنده سر دیو
gestatorial برنده پاپ
gonfalonier برنده پرچم
highest bidder برنده مزایده
propulsive جلو برنده
promotor پیش برنده
prizewinner برنده جایزه
impellor پیش برنده
incisively بطور برنده
prizer برنده جایزه
lacerative برنده یا درنده
utilizer بکار برنده
matrolinous بارث برنده
medalist برنده مدال
winning position پوزیسیون برنده
edged tool الت برنده
edge tool الت برنده
resolutive تحلیل برنده
dissolvent حل کننده برنده
shoo-in <idiom> برنده مطلق
wearing تحلیل برنده
impeller پیش برنده
uplifter بالا برنده
painstakingly ساعی رنج برنده
won ending اخر بازی برنده
Nobel laureate برنده جایزه نوبل
winterer بسر برنده زمستان
jackpot برنده تمام پولها
jackpots برنده تمام پولها
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
raise the hand بالابردن دست برنده
walk all over someone <idiom> براحتی برنده شدن
liquidators برچیننده از بین برنده
carry the day <idiom> برنده یا موفق شدن
liquidator برچیننده از بین برنده
painstaking ساعی رنج برنده
chung seung برنده هوگوابی تکواندو
cutler فروشنده الات برنده
emulous رشک برنده طالب
limivorous فرو برنده گل ولای
backsword شمشیر یک لبهء برنده
bearing capacity قدرت برنده باربرد
benefic فایده برنده نیکوکار
emasculatory برنده نیروی مردی
emasculative برنده نیروی مردی
file cutter قسمت برنده سوهان
myrmecophilous بهره برنده ازمورچه
benefitical منتفع فایده برنده
nonwinner هرگز برنده نشده
gulfs هر چیز بلعنده وفرو برنده
gulf هر چیز بلعنده وفرو برنده
assimilator تحلیل برنده همانند سازنده
to scramble a victory بزحمت برنده [پیروز] شدن
sharp tongued بکار برنده سخنان زننده
maiden اسبی که هنوز برنده نشده
maidens اسبی که هنوز برنده نشده
hellward سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
scissors چیز برنده قطع کننده
novillero گاوبازی که هنوز برنده نشده
cutting angle سطح برنده تیغه برش
to ease to a victory به سادگی برنده شدن [ورزش]
hybrid propulation نیروی پیش برنده مختلط
hoong seung برنده هوگو قرمز تکواندو
play off درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
bleacher کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
runner up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
waltz off with <idiom> فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
cupholder برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
runners-up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
dye-remover از بین برنده رنگ [سفید کننده]
procrustean بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
runner-up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
blade قسمت برنده لبههای تیغ دار
open water فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
I have not played my trump ( winning ) card . ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliants مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
defoliating agent عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
shoo in کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
ingestive بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
maiden race مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com