English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
English Persian
most significant digit با اهمیت ترین رقم
Search result with all words
least significant کم اهمیت ترین
least significant bit کم اهمیت ترین بیت
least significant digit کم اهمیت ترین رقم
lsb کم اهمیت ترین بیت
most significant bit با اهمیت ترین بیت
msb با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
msd با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
last but not least <idiom> آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
Other Matches
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost پایین ترین زیر ترین
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
secondary در درجه دوم اهمیت یا کم اهمیت تر از اولین
combat resolution تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
of secondary importance از حیث اهمیت د ردرجه دوم دردرجه دوم اهمیت
backmost پس ترین
more like;most like شبیه ترین
bottommost پایین ترین
midmost میان ترین
middlemost میان ترین
eldest مسن ترین
backmost عقب ترین
topmost اعلی ترین
driest خشک ترین
proto مهم ترین
furthest پیشرفته ترین
aftmost عقب ترین
undermost پایین ترین
undermost زیر ترین
rightmost راست ترین
nethermost پست ترین
lowest پایین ترین
drier : خشک ترین
arrant بدنام ترین
most significant پراهمیت ترین
rearmost عقب ترین
meritorious شایسته ترین
westernmost غربی ترین
most important <adj.> مهم ترین
leftmost سمت چپ ترین
foremost پیش ترین
best عظیم ترین
first and foremost <adv.> پیش ترین
hindmost عقب ترین
lattermost پست ترین
lower most پایین ترین
downmost پایین ترین
lowermost پایین ترین
lattermost عقب ترین
full-back عقب ترین بازی کن
aftermost عقب ترین واپسین
ticks سخت ترین مرحله
ticked سخت ترین مرحله
full-backs عقب ترین بازی کن
best شایسته ترین پیشترین
innermost داخلی ترین دراعماق
most significant digit با ارزش ترین رقم
neap tide پائین ترین جزر و مد
neap خفیف ترین جزر و مد
eastermost شرقی ترین نقطه
royal road اسان ترین راه
tick سخت ترین مرحله
next نزدیک ترین پس ازان
tenth rate از پایین ترین جنس
easternmost شرقی ترین نقطه
tenth rate پایین ترین درجه
bottom price پائین ترین قیمت
top flight اعلی ترین مرتبه
most significant bit با ارزش ترین بیت
heartstring عمیق ترین احساسات دل
curtail step پایین ترین پله پلگان
Put your warmest clothes on . گرم ترین لباسهایت را تن کرد
thermosphere خارجی ترین لایه اتمسفر
primitive data type ساده ترین شکل داده
lasted پایین ترین درجه یا مقام
last پایین ترین درجه یا مقام
upmost عالی ترین بالاترین درجه
troposphere پایین ترین بخش اتمسفر
lasts پایین ترین درجه یا مقام
sternmost عقب ترین قسمت کشتی
exosphere خارجی ترین لایه اتمسفر
curtal step پایین ترین پله پلگان
culminant درمرتفع ترین موضع کامل
admirals عالی ترین افسرنیروی دریایی
lower high water پایین ترین پیشرفت اب دریا
admiral عالی ترین افسرنیروی دریایی
main battle tank قوی ترین تانک رزمی
combat resolution پایین ترین رده رزمی
fullback جای عقب ترین بازی کن
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
lowest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
master tooth پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
lowest common multiple [LCM] کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
smallest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
lower low water پایین ترین پست رفت اب دریا
subcutis عمیق ترین قسمت زیر پوست
next of kin نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
skirting armor ضخیم ترین قسمت زره تانک
least upper bound [lub, LUB] کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
bottom با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
This is the easisrt way. این آسان ترین راه است
bottoms با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bellies کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
least developed countries پائین ترین کشورهای در حال توسعه
heart strings عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
supremum کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
belly کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
materiality اهمیت
of no consequence بی اهمیت
inconseqential بی اهمیت
nonsignificant کم اهمیت
concernment اهمیت
momentousness اهمیت
matter اهمیت
negligible بی اهمیت
worthless بی اهمیت
notbility اهمیت
matters اهمیت
of no significance بی اهمیت
off the map بی اهمیت
notability اهمیت
mattering اهمیت
weeny بی اهمیت
of no account بی اهمیت
small time بی اهمیت
importance اهمیت
unmeaning بی اهمیت
small-time بی اهمیت
piddling بی اهمیت
weensy بی اهمیت
main با اهمیت
two bit بی اهمیت
two-bit بی اهمیت
worthful پر اهمیت
immaterial بی اهمیت
small change کم اهمیت
technical کم اهمیت
mattered اهمیت
weeniest بی اهمیت
weightiness اهمیت
unimportant بی اهمیت
momentous با اهمیت
self importance اهمیت
indifferent بی اهمیت
trifler بی اهمیت
inconsequential بی اهمیت
dimension اهمیت
dimensions اهمیت
emphasis اهمیت
seriousness اهمیت
inconsiderable بی اهمیت
weenier بی اهمیت
significance اهمیت
white wool [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
highest common factor [HCF] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
best seller پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
endodermis داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
greatest common divisor [gcd] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
rock-bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
best-sellers پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-seller پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
aftermost نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
greatest common factor [GCF] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
water collecting sump پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
This is the oldest Persian script in existence. این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
greatest common divisor بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
lordling لردکوچک یا بی اهمیت
to come in to notice اهمیت پیداکردن
to give prominence to اهمیت دادن
let it go hang اهمیت ندهید
inconsiderably بی داشتن اهمیت
to make an account of اهمیت دادن به
opuscule چیز بی اهمیت
piece de resistance کارپر اهمیت
relative importance اهمیت نسبی
last but not least نه از حیث اهمیت
self consequence اهمیت بخود
small beer چیز بی اهمیت
to make light of اهمیت ندادن
small timer ادم بی اهمیت
snippersnapper ادم بی اهمیت
to attach importance to اهمیت دادن به
playdown اهمیت ندادن
to let slid اهمیت ندادن به
to make a point of اهمیت دادن
to set at d. اهمیت ندادن
pip-squeak <idiom> شخص کم اهمیت
I couldn't care less. [colloquial] <idiom> اهمیت نمیدهم.
I don't give a damn. <idiom> اهمیت نمیدهم.
minutiae جزئیات کم اهمیت
what the odds چه اهمیت دارد
what matter? چه اهمیت دارد
never mind اهمیت ندهید
tom thumb شخص بی اهمیت
of f.importance اهمیت مهمترین
tolay street on اهمیت دادن
to take into account اهمیت دادن به
it does not matter اهمیت ندارد
trivializes بی اهمیت شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com