English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
cantillate با اواز خواندن
Search result with all words
descant اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descants اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
sing تصنیف اواز خواندن
sings تصنیف اواز خواندن
chitter اواز خواندن
Other Matches
lilt اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
voicing اواز
voices اواز
songless بی اواز
voice اواز
sings اواز
sing اواز
singsong یک وزن اواز
scat اواز بی معنی
yodeler اواز خوان
songster اواز خوان
songfest مجلس اواز
songs اواز سرودروحانی
song اواز سرودروحانی
crooner اواز خوان
crooners اواز خوان
songstress زن اواز خوان
singers اواز خوان
aired اواز اهنگ
loudmouthed بلند اواز
arias اواز یکنفره
deep mouthed گنده اواز
singer اواز خوان
air اواز اهنگ
airs اواز اهنگ
aria اواز یکنفره
read head هد خواندن راس خواندن
musicale مجلس ساز و اواز
cantor اواز خوان مذهبی
cantabile مناسب برای اواز
croons زمزمه کردن اواز
croon زمزمه کردن اواز
crooned زمزمه کردن اواز
serenader سراینده اواز عاشقانه
crooning زمزمه کردن اواز
cadenza قطعه اواز یکنفری
duos اواز یا موسیقی دونفری
cadenzas قطعه اواز یکنفری
duo اواز یا موسیقی دونفری
to sing to sleep با اواز یا لالایی خوابندن
tune اهنگ صدا اواز
singin bird پرنده اواز خوان
tunes اهنگ صدا اواز
triller اواز خوان باتحریر
glee club کلوب یا باشگاه اواز و سرود
hers is best مال اواز همه بهتراست
callithump اواز یاتصنیف هزلی وتفریحی
accompaniments ساز یا اواز همراهی کننده
vaudeville درام دارای رقص و اواز
quavering لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
acapella اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
quaver لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
oratorios قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
can you pronounce him safe بگویید که اواز خطر محفوظ است
quavers لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavered لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
discant نوعی اواز به درازا بحث کردن
oratorio قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
accompanists همراهی کننده با اواز یاسازی چون پیانو
we sang them home ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
head crash برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
quintette قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
antistrophe حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
quintets قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
ballad تصنیف اواز یکنفری که در ضمن ان داستانی بیان میشود
quintet قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
ballads تصنیف اواز یکنفری که در ضمن ان داستانی بیان میشود
extend فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
songfest دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
fugal وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
yodel صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeled صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelled صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelling صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
readings خواندن
misreads بد خواندن
reading خواندن
misreading بد خواندن
intoned خواندن
recitation از بر خواندن
intoning خواندن
intones خواندن
intone خواندن
misread بد خواندن
recitations از بر خواندن
lip read لب خواندن
read خواندن
reading age سن خواندن
rhapsodiz خواندن
lip-reads لب خواندن
lip-read لب خواندن
to take lessons یا خواندن
reads خواندن
misreading غلط خواندن
misread غلط خواندن
to throw down the glove بمبارزه خواندن
beatifying مبارک خواندن
scan با وزن خواندن
unreadable نامستحق خواندن
To misread the facts . To infer wrongly . کور خواندن
misreads غلط خواندن
chortling سرودوتسبیح خواندن
unreadable غیرقابل خواندن
chortled سرودوتسبیح خواندن
chortle سرودوتسبیح خواندن
lullaby لالایی خواندن
lullabies لالایی خواندن
chortles سرودوتسبیح خواندن
beatify مبارک خواندن
beatifies مبارک خواندن
perused بدقت خواندن
peruse بدقت خواندن
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
citing به دادگاه خواندن
peruses بدقت خواندن
perusing بدقت خواندن
bragged رجز خواندن
beatified مبارک خواندن
brag رجز خواندن
brags رجز خواندن
bragging رجز خواندن
cites به دادگاه خواندن
read strobe بارقه خواندن
read/write خواندن- نوشتن
readability قابلیت خواندن
reading disability ناتوانی در خواندن
destructive read خواندن مخرب
reading habit عادت خواندن
reading quotient بهر خواندن
reading rate سرعت خواندن
reading speed سرعت خواندن
read pulse تپش خواندن
read head نوک خواندن
raw head نوک خواندن
nondestructive read خواندن غیرمخرب
criminiate مرجم خواندن
criminate مجرم خواندن
parallel reading خواندن موازی
psalmodize زبور خواندن
bastardize حرامزاده خواندن
quirister باجمع خواندن
r/w خواندن- نوشتن
reading readiness امادگی خواندن
reading span فراخنای خواندن
reading station ایستگاه خواندن
to fling down the gauntlet بمبارزه خواندن
to glance بشتاب خواندن
to go to school درس خواندن
to read out بلند خواندن
trills با تحریر خواندن
trilled با تحریر خواندن
trill با تحریر خواندن
scans با وزن خواندن
scanned با وزن خواندن
to call to witness بگواهی خواندن
to bid d. to بمبارزه خواندن
readout خواندن بازخواندن
lulls لالایی خواندن
lulling لالایی خواندن
lulled لالایی خواندن
lull لالایی خواندن
spells پی بردن به خواندن
spelled پی بردن به خواندن
spell پی بردن به خواندن
rhapsodiz از بر خواندن سرودن
to song a song سرود خواندن
cited به دادگاه خواندن
cite به دادگاه خواندن
boasted رجز خواندن
numerate خواندن یاشمردن
rehearsal تمرین از بر خواندن
readable قابل خواندن
boast رجز خواندن
boasts رجز خواندن
rehearsals تمرین از بر خواندن
when reading a book در حال خواندن کتابی
read write privilege امتیاز خواندن- نوشتن
skimmed بطور سطحی خواندن
read/write head نوک خواندن / نوشتن
to get wise to someone <idiom> دست کسی را خواندن
psalms سرود مذهبی خواندن
skim بطور سطحی خواندن
sing سرود خواندن سراییدن
sings سرود خواندن سراییدن
read restore cycle چرخه خواندن و ترمیم
to choir a hymn سرودی راباهم خواندن
read write head نوک خواندن و نوشتن
he took to books پرداخت به کتاب خواندن
skims بطور سطحی خواندن
invites خواندن وعده گرفتن
invited خواندن وعده گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com