English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (36 milliseconds)
English Persian
oxidised با اکسیژن ترکیب کردن
oxidises با اکسیژن ترکیب کردن
oxidising با اکسیژن ترکیب کردن
oxidize با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizes با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizing با اکسیژن ترکیب کردن
Search result with all words
oxygenize با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
Other Matches
oxidization ترکیب با اکسیژن
oxidation ترکیب با اکسیژن
oxygenation ترکیب با اکسیژن
oxidation عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
tetroxide ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
isatin رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
deoxygenate اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
oxygen convertor مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
maximal oxygen consumption per minute حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
deoxidize بی اکسیژن کردن
deoxidate بی اکسیژن کردن
maximal oxygen uptake حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
harmonic motion اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
isomer جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomerous جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
compositions ترکیب یکان ترکیب رزمی
composition ترکیب یکان ترکیب رزمی
agglutinate ترکیب کردن
incorporating ترکیب کردن
pieces ترکیب کردن
synthesizes ترکیب کردن
synthesises ترکیب کردن
incorporates ترکیب کردن
incorporate ترکیب کردن
synthesized ترکیب کردن
synthesize ترکیب کردن
synthesising ترکیب کردن
synthesised ترکیب کردن
confect ترکیب کردن
piece ترکیب کردن
synthesizing ترکیب کردن
merges ترکیب کردن
to make up ترکیب کردن
merge ترکیب کردن
uniting ترکیب کردن
unites ترکیب کردن
unite ترکیب کردن
make up ترکیب کردن
mix مخلوط کردن ترکیب
racemize با اسیدراسمیک ترکیب کردن
compounded : ترکیب کردن امیختن
concocts ترکیب کردن پختن
work up ترکیب کردن ساختن
adding باخود ترکیب کردن
carburize باکربن ترکیب کردن
mixes مخلوط کردن ترکیب
cumulate ترکیب یامتحد کردن
carburet باذغال ترکیب کردن
concocting ترکیب کردن پختن
concocted ترکیب کردن پختن
concoct ترکیب کردن پختن
compounds : ترکیب کردن امیختن
sulfurate باگوگرد ترکیب کردن
fluorinate با فلور ترکیب کردن
sulphurate با گوگرد ترکیب کردن
nitrify بانیتروژن ترکیب کردن
nitrogenize با نیتروژن ترکیب کردن
compound : ترکیب کردن امیختن
adds باخود ترکیب کردن
add باخود ترکیب کردن
sulfuret باگوگرد ترکیب کردن
hydrogenize با هیدروژن ترکیب کردن هیدروژنی کردن
preparing اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare اماده کردن ساختن ترکیب کردن
silicate باسیلیکا یا سیلیس ترکیب کردن
merges ترکیب کردن یکی شدن
sulfurize باگوگرد ترکیب کردن بخوردادن
merge ترکیب کردن یکی شدن
phosphatize بافسفات یا اسید فسفریک ترکیب کردن
mercurate باسیماب یاجیوه ترکیب کردن جیوه زدن به
combine ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combining ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combines ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
ammoniate با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
unite متحد کردن ترکیب کردن
merges ممزوج کردن ترکیب کردن
uniting متحد کردن ترکیب کردن
constitute تاسیس کردن ترکیب کردن
unites متحد کردن ترکیب کردن
constitutes تاسیس کردن ترکیب کردن
constituted تاسیس کردن ترکیب کردن
constituting تاسیس کردن ترکیب کردن
merge ممزوج کردن ترکیب کردن
oxygen اکسیژن
oxygen carrier اکسیژن بر
empyreal air اکسیژن
oxybiont اکسیژن زی
edited ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
linkages ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
linkage ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
edit ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
atmospheric oxygen اکسیژن هوا
liquid exygen اکسیژن مایع
oxygenation امیزش با اکسیژن
oxygenate اکسیژن زدن
liquid oxygen اکسیژن مایع
lox اکسیژن مایع
oxygen deficit کمبود اکسیژن
oxygenation اکسیژن زنی
oxygen debt وام اکسیژن
oxygen debt بدهی اکسیژن
oxygen cylinder سیلندر اکسیژن
oxygen cylinder مخزن اکسیژن
oxygenization اکسیژن دهی
oxygen deficit کسر اکسیژن
oxyacetylene welding جوش اکسیژن
oxygenize با اکسیژن امیختن
anoxia کمبود اکسیژن
oxygenates اکسیژن زدن
oxygen ration نسبت اکسیژن
acidity coefficient نسبت اکسیژن
acidic oxide اکسیژن اسیدی
oxygen extraction جذب اکسیژن
oxygenate اکسیژن امیختن
oxygenated اکسیژن زدن
deoxygenation اکسیژن زدایی
oxygenating اکسیژن امیختن
oxygenating اکسیژن زدن
oxygenates اکسیژن امیختن
oxygenated اکسیژن امیختن
oxygen اکسیژن دار
oxygen گاز اکسیژن
deoxidation اکسیژن گیری
steno oxibiant اکسیژن کم تاب
documenting ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documented ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
acetylene oxygen flame شعله استیلن اکسیژن
maxvo حداکثر اکسیژن مصرفی
maxvo بیشینه اکسیژن مصرفی
rebreather سیستم اکسیژن مداربسته
oxyhydrogen اکسیژن امیخته به ایدروژن
oxyacid اسید اکسیژن دار
hypoxia کاهش اکسیژن بافت
chemical oxygen demand نیاز شیمیایی اکسیژن
hypoxemia کاهش اکسیژن بافت
oxygen acid اسید اکسیژن دار
oxide ماده شیمیایی از اکسیژن
aqualung دستگاه تنفس اکسیژن
aqualungs دستگاه تنفس اکسیژن
oxides ماده شیمیایی از اکسیژن
c.o.d نیاز شیمیایی به اکسیژن
eudiometry سنجش اکسیژن هوا
volcanize جوش اکسیژن زدن
b.o.d نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
hypoxia کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
deoxidize از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
biological oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
nitrous acid اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
acyl oxygen fission گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
monoxide اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
The room is stuffy. هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
vulcanization حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
ozone نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
continuous flow oxygen system سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
oxygen bottle محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
slice ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slices ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
demand oxygen system سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
ageing ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
anoxia فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
fused ترکیب کردن یا شدن ذوب شدن
fuse ترکیب کردن یا شدن ذوب شدن
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
comp ترکیب
composition of compo ترکیب
commixture ترکیب
anabolism ترکیب
compounds ترکیب
conformation ترکیب
combination ترکیب
compounding ترکیب
contexture ترکیب
compounded ترکیب
make up ترکیب
compositions ترکیب
syntheses ترکیب
synthesis ترکیب
isomeric هم ترکیب
make-up ترکیب
get-ups ترکیب
get-up ترکیب
texture ترکیب
textures ترکیب
concoctions ترکیب
concoction ترکیب
color ترکیب
compound ترکیب
mergence ترکیب
melange ترکیب
configuration ترکیب
configurations ترکیب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com