Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
English
Persian
shovel
با بیل کندن انداختن
shoveled
با بیل کندن انداختن
shoveling
با بیل کندن انداختن
shovelled
با بیل کندن انداختن
shovelling
با بیل کندن انداختن
shovels
با بیل کندن انداختن
Search result with all words
tackle
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackled
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackles
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackling
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
Other Matches
grub
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubs
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubbed
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
peels
پوست کندن کندن
pulls
کندن پشم کندن از
pull
کندن پشم کندن از
bring down
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrifying
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
let down
پایین انداختن انداختن
pick-ups
کندن
carve
کندن
raise
از جا کندن
raises
از جا کندن
pluck
کندن
to put off
کندن
scoured
کندن
scours
کندن
carved
کندن
trench
کندن
tweeze
کندن مو
gnaws
کندن
tweese
کندن مو
gnawed
کندن
gnaw
کندن
carvings
کندن
strip
کندن
to take off
کندن
carves
کندن
plucked
کندن
plucking
کندن
plucks
کندن
take off
کندن
cut out
کندن
dig , in
کندن
pick
کندن
picks
کندن
discerption
کندن
divulsion
کندن
pick-up
کندن
evulsion
کندن
trenches
کندن
insculp
کندن
hair pulling
کندن مو
graved
کندن
elevator
از جا کندن
tearoff
کندن از
to break off
کندن
scour
کندن
to pick off
کندن
quill
پر کندن از
quills
پر کندن از
avulse
از جا کندن
channel
کندن
channeled
کندن
channeling
کندن
channelled
کندن
channels
کندن
to chip off
کندن
pug
کندن
pugs
کندن
channelize
کندن
elevators
از جا کندن
gouged
کندن
gouging
کندن
mined
کندن
mine
کندن
incised
کندن
gouges
کندن
incise
کندن
gouge
کندن
incises
کندن
mines
کندن
gully
کارد کندن
gullies
کارد کندن
gulleys
کارد کندن
stubs
از بیخ کندن
rib
نهر کندن
shale
صدف کندن
to scoop out
با بیل کندن
ablate
از بیخ کندن
abandonment
واگذاری دل کندن
to drill a well
چاه کندن
to pick a hole in
سوراخ کندن در
uprooting
ازریشه کندن
to dig out
کندن و درآوردن
stubbing
از بیخ کندن
stubbed
از بیخ کندن
stub
از بیخ کندن
doffs
لباس کندن
flay
پوست کندن از
flayed
پوست کندن از
flaying
پوست کندن از
flays
پوست کندن از
supplants
از ریشه کندن
supplanting
از ریشه کندن
doffing
لباس کندن
doffed
لباس کندن
scalps
پوست کندن از سر
scalp
پوست کندن از سر
gravest
قبر کندن
graves
قبر کندن
grave
قبر کندن
digs
کنایه کندن
dig
کنایه کندن
doff
لباس کندن
supplanted
از ریشه کندن
strikes
چادر را از جا کندن
flense
پوست کندن
trenches
سنگر کندن
trench
سنگر کندن
excorticate
پوست کندن
excoriate
پوست کندن از
to strip something off
کندن
[پوست]
entrench
سنگر کندن
durdge
جان کندن
unhusk
پوست کندن
outroot
از ریشه کندن
flench
پوست کندن
extirpate
ازبن کندن
peels
پوست کندن
peel
پوست کندن
peel to
پوست کندن
moil
جان کندن
mortise
کام کندن
dig , in
سنگ کندن
ross
پوست کندن
gripped
نهر کندن
grip
نهر کندن
to bore a tunnel
تونل کندن
to die hard
دیرجان کندن
to dig out
کندن ودراوردن
strike
چادر را از جا کندن
fags
جان کندن
gripping
نهر کندن
grips
نهر کندن
sally ship
از گل کندن ناو
scour and fill
کندن و پر کردن
deplume
پر و بال را کندن
dehorn
شاخ را کندن
decorticate
پوست کندن از
debark
پوست کندن از
slipe
پوست کندن از
grain
پشم کندن
fag
جان کندن
pared
پوست کندن
uproot
ازریشه کندن
bark
پوست کندن
swotted
جان کندن
barks
پوست کندن
cut a groove
کوم کندن
undressing
لباس کندن
undresses
لباس کندن
undress
لباس کندن
uprooted
ازریشه کندن
barked
پوست کندن
To dig the earth.
زمین را کندن
pares
پوست کندن
To tear oneself away from something .
دل از چیزی کندن
pare
پوست کندن
swot
جان کندن
rinds
پوست کندن
uproots
ازریشه کندن
rind
پوست کندن
unpick
کندن - جداکردن
swots
جان کندن
barking
پوست کندن
moats
خندق کندن
pelted
پوست کندن
rending
دریدن کندن
pelts
پوست کندن
eradicate
ازریشه کندن
eradicated
ازریشه کندن
eradicates
ازریشه کندن
hull
پوست کندن
hulls
پوست کندن
rend
دریدن کندن
pelt
پوست کندن
swotting
جان کندن
supplant
از ریشه کندن
rends
دریدن کندن
moat
خندق کندن
barking
پوست کندن درخت
ingrave
کندن- نقر کردن
scooped
گود کردن کندن
to strip something off
کندن پوست
[میوه]
scooping
گود کردن کندن
scoops
گود کردن کندن
to strip something off
کندن پوست
[درخت]
scoop
گود کردن کندن
weeding
کندن علف هرزه
barks
پوست کندن درخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com