Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
trill
با تحریر خواندن
trilled
با تحریر خواندن
trills
با تحریر خواندن
Other Matches
lilt
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
roulade
تحریر
affranchisement
تحریر
tremulant
تحریر
tremulously
با تحریر
whiting
گچ تحریر
secretaire
میز تحریر
type writer
ماشین تحریر
write
تحریر کردن
tremulous
تحریر دار
writing desk
میز تحریر
writes
تحریر کردن
writing desks
میز تحریر
typewriter
ماشین تحریر
desk
میز تحریر
desks
میز تحریر
typewriters
ماشین تحریر
electric typewriter
ماشین تحریر برقی
ribbon
نوار ماشین تحریر
tremolo
لرزش صدا تحریر
teleprinter
ماشین تحریر تلگرافی
ribbons
نوار ماشین تحریر
type bar
میله ماشین تحریر
type write
با ماشین تحریر نوشتن
teleprinters
ماشین تحریر تلگرافی
stroke
ضربه
[ماشین تحریر]
typed
باسمه ماشین تحریر
type
با ماشین تحریر نوشتن
typed
با ماشین تحریر نوشتن
types
با ماشین تحریر نوشتن
types
باسمه ماشین تحریر
typewrite
باماشین تحریر نوشتن
type
باسمه ماشین تحریر
tty
ماشین تحریر راه دور
console type writer
ماشین تحریر میز فرمان
teletypewriter
ماشین تحریر راه دور
read head
هد خواندن راس خواندن
ingross
تحریر کردن جمع اوری نیروها
rolltop desk
میز تحریر دارای رویه کشودار
teletypewriter
دورنگاره ماشین تحریر راه دور
quavering
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavered
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quaver
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavers
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
Teletype
ماشین تحریر راه دور تله تایپ
platen
نگهدارنده کاغذ در چاپگر نورد ماشین تحریر
Teletypes
ماشین تحریر راه دور تله تایپ
tvt
Writer Type Television ماشین تحریر تلویزیونی
elite type
یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
Teletypes
ماشین تحریر خود کار گیرنده پیام ازمسافات دور
couriers
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
Teletype
ماشین تحریر خود کار گیرنده پیام ازمسافات دور
courier
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
typeball
یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
platen
صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
keyboard terminal
صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
rollover
میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
photocomposition
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
redact
اماده چاپ کردن تحریر کردن
reads
خواندن
misread
بد خواندن
misreading
بد خواندن
intones
خواندن
misreads
بد خواندن
intoned
خواندن
lip-reads
لب خواندن
intone
خواندن
reading
خواندن
to take lessons
یا خواندن
intoning
خواندن
rhapsodiz
خواندن
lip read
لب خواندن
recitation
از بر خواندن
read
خواندن
readings
خواندن
recitations
از بر خواندن
reading age
سن خواندن
lip-read
لب خواندن
qwerty keyboard
ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
scans
با وزن خواندن
misreads
غلط خواندن
scanned
با وزن خواندن
scan
با وزن خواندن
chortling
سرودوتسبیح خواندن
chortles
سرودوتسبیح خواندن
chortled
سرودوتسبیح خواندن
chortle
سرودوتسبیح خواندن
lullabies
لالایی خواندن
lullaby
لالایی خواندن
misreading
غلط خواندن
cite
به دادگاه خواندن
cited
به دادگاه خواندن
cites
به دادگاه خواندن
citing
به دادگاه خواندن
peruse
بدقت خواندن
perused
بدقت خواندن
peruses
بدقت خواندن
perusing
بدقت خواندن
brag
رجز خواندن
bragged
رجز خواندن
bragging
رجز خواندن
brags
رجز خواندن
beatified
مبارک خواندن
beatifies
مبارک خواندن
beatify
مبارک خواندن
beatifying
مبارک خواندن
misread
غلط خواندن
numerate
خواندن یاشمردن
to glance
بشتاب خواندن
to fling down the gauntlet
بمبارزه خواندن
to call to witness
بگواهی خواندن
to bid d. to
بمبارزه خواندن
rhapsodiz
از بر خواندن سرودن
readout
خواندن بازخواندن
reading station
ایستگاه خواندن
reading span
فراخنای خواندن
reading readiness
امادگی خواندن
reading speed
سرعت خواندن
reading rate
سرعت خواندن
to go to school
درس خواندن
to read out
بلند خواندن
to song a song
سرود خواندن
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
unreadable
نامستحق خواندن
unreadable
غیرقابل خواندن
to throw down the glove
بمبارزه خواندن
reading quotient
بهر خواندن
reading habit
عادت خواندن
readability
قابلیت خواندن
criminate
مجرم خواندن
chitter
اواز خواندن
cantillate
با اواز خواندن
bastardize
حرامزاده خواندن
reading disability
ناتوانی در خواندن
lulls
لالایی خواندن
lulling
لالایی خواندن
lulled
لالایی خواندن
lull
لالایی خواندن
spells
پی بردن به خواندن
spelled
پی بردن به خواندن
spell
پی بردن به خواندن
criminiate
مرجم خواندن
destructive read
خواندن مخرب
read/write
خواندن- نوشتن
read strobe
بارقه خواندن
read pulse
تپش خواندن
read head
نوک خواندن
raw head
نوک خواندن
r/w
خواندن- نوشتن
quirister
باجمع خواندن
psalmodize
زبور خواندن
parallel reading
خواندن موازی
nondestructive read
خواندن غیرمخرب
To misread the facts . To infer wrongly .
کور خواندن
boast
رجز خواندن
readable
قابل خواندن
rehearsals
تمرین از بر خواندن
rehearsal
تمرین از بر خواندن
boasted
رجز خواندن
boasts
رجز خواندن
to strike up
خواندن یازدن اغازکردن
to serve with a summons
با خواست برگ خواندن
sing
تصنیف اواز خواندن
sing
سرود خواندن سراییدن
sings
تصنیف اواز خواندن
sings
سرود خواندن سراییدن
to choir a hymn
سرودی راباهم خواندن
the three r's
خواندن ونوشتن وحساب
to study for the bar
درس حقوق خواندن
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
chants
سرود یا اهنگ خواندن
To read someone s mind (thoughts).
فکر کسی را خواندن
to tune up
خواندن ونواختن اغازکردن
recite
با صدایی موزون خواندن
recited
با صدایی موزون خواندن
recites
با صدایی موزون خواندن
reciting
با صدایی موزون خواندن
psalm
سرود مذهبی خواندن
psalms
سرود مذهبی خواندن
chanting
سرود یا اهنگ خواندن
invite
خواندن وعده گرفتن
reemploy
دوباره بخدمت خواندن
orate
نطق کردن خواندن
nonoverlap processing
روشی که به وسیله ان خواندن
nondestructive
خواندن غیر مخرب
studies
درس خواندن خوانش
study
درس خواندن خوانش
studying
درس خواندن خوانش
he took to books
پرداخت به کتاب خواندن
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
paganize
کافرو زندیق خواندن
photodigital memory
خواندن چند بار
skims
بطور سطحی خواندن
invited
خواندن وعده گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com