Dictiornary-Farsi | با تدبیر متخصص فنون جنگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
tactician	با تدبیر متخصص فنون جنگی
tacticians	با تدبیر متخصص فنون جنگی


Other Matches

fireworker	متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
tactician	متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians	متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tactics	روشها و فنون جنگی
strategists	متخصص فن لشکر کشی وتدابیر جنگی
strategist	متخصص فن لشکر کشی وتدابیر جنگی
he was nothing of an expert	هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
escry	فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
know how	فنون
tactics	فنون
representative arts	فنون نمایشی
poetics	فنون شاعری
projective techniques	فنون فرافکن
liberal art	فنون ذوقی
observational techniques	فنون مشاهده
battle drill	مشق جنگی تمرین جنگی
warship	کشتی جنگی ناو جنگی
warships	کشتی جنگی ناو جنگی
virtuosity	استعدادهنرهای زیبا یا فنون
technology	فنون شگرد شناسی
technologies	فنون شگرد شناسی
liberal art	هنرها یا فنون ازاد
cartel ship	کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
military strategy	فنون سوق الجیشی نظامی
strategy	فنون سوق الجیشی استراتژی
strategies	فنون سوق الجیشی استراتژی
radiologists	متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist	متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
kata	فنون کلاسیک و منتخب جودو فرم
technique	فنون انجام کار یا تولید وسیله
techniques	فنون انجام کار یا تولید وسیله
throw	باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throwing	باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throws	باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
live fire	تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
contraption	تدبیر
experimented	تدبیر
experiment	تدبیر
make do	تدبیر
brassier	بی تدبیر
rede	تدبیر
gimmick	تدبیر
gimmicks	تدبیر
politic	با تدبیر
arrangement	تدبیر
prudentially	با تدبیر
experimenting	تدبیر
experiments	تدبیر
machination	تدبیر
contraptions	تدبیر
plan	تدبیر
plans	تدبیر
resourcefulness	با تدبیر
brassy	بی تدبیر
counseled	تدبیر
imprudent	بی تدبیر
contrivances	تدبیر
contrivance	تدبیر
brassiest	بی تدبیر
devisal	تدبیر
arrangements	تدبیر
schemes	تدبیر
shiftiness	تدبیر
schemed	تدبیر
measure	تدبیر
counselling	تدبیر
scheme	تدبیر
counselled	تدبیر
policy	تدبیر
counsels	تدبیر
policies	تدبیر
counsel	تدبیر
shiftily	با تدبیر
treatment	تدبیر در ازمایشها
commander's concept	تدبیر فرمانده
general concepts	تدبیر عمومی
contrivable	تدبیر کردنی
treatments	تدبیر در ازمایشها
plan	تدبیر اندیشه
mismanagement	سوء تدبیر
plans	تدبیر اندیشه
contrive	تدبیر کردن
household economy	تدبیر منزل
shifty	با ابتکار با تدبیر
design	تدبیر قصد
concept of operation	تدبیر عملیاتی
designs	تدبیر قصد
concept of operations	تدبیر عملیات
compass	تدبیر کردن
contriving	تدبیر کردن
resourc	تدبیر کاردانی
home economics	تدبیر منزل
meditates	تدبیر کردن
meditating	تدبیر کردن
contrived	تدبیر کردن
meditated	تدبیر کردن
contrives	تدبیر کردن
meditate	تدبیر کردن
devise	تدبیر کردن
devising	تدبیر کردن
devised	تدبیر کردن
devises	تدبیر کردن
skull practice	کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
manoeuver	تدبیر بکار بردن
tactical concept	تدبیر عملیات تاکتیکی
commander's concept	تدبیر عملیاتی فرمانده
concept	تدبیر روش اجرای یک چیز
concepts	تدبیر روش اجرای یک چیز
manipulation	دست زنی تدبیر استادی
managements	مدیریت وریاست حسن تدبیر
management	مدیریت وریاست حسن تدبیر
machinate	نقشه کشیدن تدبیر کردن
i am nat my last shifts	اخرین وسیله یا تدبیر من اینست
logistics	شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند
outmanoeuvring	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvred	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvred	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvres	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvre	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvring	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvres	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
strategic concept	تدبیر یا خط مشی عملیات استراتژیکی یا ملی
contraption	تدبیر [اختراع] [ابتکار] [اسباب عجیب و غریب]
armistise	متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
rhinologist	متخصص
experts	متخصص
osteopathist	متخصص
skilled	متخصص
geriatrician	متخصص
geriatrist	متخصص
stylist	متخصص مد
stylists	متخصص مد
au fait	متخصص
specialist	متخصص
adhoc	متخصص
expert	متخصص
specialists	متخصص
economists	متخصص اقتصاد
actuaries	متخصص بیمه
actuary	متخصص بیمه
cost accountant	متخصص ارزیابی
electrician	متخصص برق
electricians	متخصص برق
financial e.	متخصص مالی
ceramicist	متخصص سفالگری
cambist	متخصص ارز
aurist	متخصص گوش
artillerist	متخصص توپخانه
an expert accountant	حسابدار متخصص
algebraist	متخصص جبرومقابله
clinicians	متخصص بالینی
clinician	متخصص بالینی
ceramist	متخصص سفالگری
climatologist	متخصص اب وهوا
gas man	متخصص گاز
hydrologist	متخصص اب شناسی
hydropathist	متخصص اب درمانی
e. advice	نظر متخصص
hygeist	متخصص بهداشت
computer specialist	متخصص کامپیوتر
computer professional	متخصص کامپیوتر
hygienist	متخصص بهداشت
media specialist	متخصص رسانه ها
ophlhalmologist	متخصص چشم
theolog	متخصص الهیات
anaesthetist	متخصص بیهوشی
technicians	متخصص تکنیسین
technicians	متخصص فنی
technician	متخصص تکنیسین
technician	متخصص فنی
specialist engineering	مهندس متخصص
skilled workers	کارگران متخصص
financiers	متخصص مالی
financier	متخصص مالی
outrebound	متخصص ریباند
pomologist	متخصص میوه
skilled	متخصص تخصصی
skilled witness	شاهد متخصص
toxicologist	متخصص زهرشناسی
economist	متخصص اقتصاد
geophysicists	متخصص ژئوفیزیک
experts	متخصص کارشناس
geophysicist	متخصص ژئوفیزیک
journeyman	کارگر متخصص
expert	متخصص کارشناس
proficient	حاذق متخصص
journeymen	کارگر متخصص
theologian	متخصص الهیات
theologians	متخصص الهیات
neurologist	متخصص اعصاب
herpetologist	متخصص خزنده شناسی
gerontologist	متخصص امراض پیری
gynecologist	متخصص بیماریهای زنان
hardware specialist	متخصص سخت افزار
horticulturist	متخصص عمل باغبانی
histologist	متخصص بافت شناسی
hellenist	متخصص فرهنگ یونان
major	مهاد متخصص شدن
scientific manpower	نیروی انسانی متخصص
metllurgist	متخصص ذوب فلزات